گفت و شنود

گفت: مگر قرار نبود بعد از اجرایی شدن برجام مبلغ 150 میلیارد دلار از دارایی‌های مسدود شده ایران به کشور بازگردد؟
گفتم: قرار بود ولی جان کری می‌گوید فقط 3 میلیارد دلار بازگردانده می‌شود.
گفت: حالا این 3 میلیارد دلار را بازگردانده‌اند؟
گفتم: نه فقط نداده‌اند بلکه 2 میلیارد دلار از همان دارایی‌های بلوکه شده را هم هپل‌هپو کرده و بالا کشیده‌اند.
گفت: پس آن همه وعده‌ و وعید درباره گشایش اقتصادی و بازگرداندن دارایی‌ها و لغو تحریم‌ها و گشایش سوئیفت و روابط تجاری و... چی؟ پس آمریکا کی می‌خواهد به وعده‌هایش عمل کند؟
گفتم: چه عرض کنم؟!  قاضی از آدم قالتاقی که حسابی مردم را سرکیسه کرده و اموالشان را بالا کشیده بود پرسید؛  بالاخره کی می‌خواهی بدهی خودت را بپردازی؟  و یارو گفت؛ جناب قاضی!  اجازه بدهید پسرم از راه برسد تا همه قرض‌هایم را پرداخت کنم! قاضی پرسید؛ خب، پسرت کجاست؟ کی می‌رسد؟ و یارو گفت؛ نمی‌دانم! چون هنوز ازدواج نکرده‌ام!

غلط کردم

گفت: جمهوری‌خواهان آمریکا به اوباما اعتراض کرده‌اند که چرا اجازه داده است تفنگداران آمریکایی بلافاصله بعد از روبرو شدن با پاسداران، دست‌های خود را به نشانه تسلیم روی سر بگذارند و باعث تحقیر آمریکا شوند.
گفتم: حالا اگر دولت آمریکا دست دموکرات‌ها نبود و در اختیار جمهوری‌خواهان بود، چه می‌کردند؟!
گفت: جمهوری‌خواهان گفته‌اند اگر ما بودیم برخورد قاطعانه‌ای می‌کردیم!
گفتم: مثلا چه برخوردی؟!
گفت: می‌گویند اگر ما بودیم در برخورد با سپاهیان ایران دست برتر را داشتیم!
گفتم: یارو می‌گفت همیشه در همه درگیری‌ها حرف آخر را من می‌زنم! پرسیدند چه می‌گویی؟ و یارو بادی به غبغب انداخت و گفت؛ می‌گویم غلط کردم! دیگه از این کارها نمی‌کنم!

اصلا به خودشان هم نمیگیرند


گفت: روزنامه‌های زنجیره‌ای و سایت مدعی اصلاحات در یک اقدام هماهنگ، تیتر زدند و خبر دادند که چه نشسته‌اید! یک دکل نفتی گم شده است!
گفتم: به قول رستم قاسمی، دکل که خودکار و مداد نیست که گم شود؟! دکل نفتی کلی تأسیسات و حداقل 50 خدمه دارد.
گفت: یکی از روزنامه‌های زنجیره‌ای نوشته بود که بعله! این دکل را برده‌اند به خلیج مکزیک!
گفتم: ولی این دکل اصلاً وارد ایران نشده و خریدار که یک پیمانکار بوده بخشی از قسط را نداده و دکل به ایران منتقل نشده بود. تازه ماجرا مربوط به همین مدعیان اصلاحات است.
گفت: مثل اینکه این جماعت مدعی اصلاحات اصلاً نمی‌دانند دکل چیست؟ و چه اندازه‌ای دارد؟ و همین که از اتاق فرمان به آنها دستور می‌دهند شروع به نوشتن می‌کنند و...
گفتم: چه عرض کنم؟! پیرزنی که بعد از خرید خسته شده بود وارد موزه «لوور» در پاریس شد و روی یک صندلی نشست. مدیر موزه به او گفت؛ مادر جان! این صندلی متعلق به ناپلئون است و پیرزن که اصلاً تا آن وقت اسم ناپلئون را هم نشنیده بود جواب داد؛ خب! ننه جان! اگر اومد بلند میشم اون بشینه!

کف پا

گفت: معاون جان کری گفته است؛ ایران با فشار تسلیم نمی‌شود و تنها راه برای آمریکا رسیدن به یک توافق است.
گفتم: تا حالا که رجز می‌خواندند و تهدید به حمله نظامی می‌کردند و لاف می‌زدند.
گفت: حالا کاملا متوجه شده‌اند که ایران با صلابت ایستاده و طرف مقابل باید کوتاه بیاید.
گفتم: ولی دیروز تعدادی از سناتورهای آمریکایی برای توافق نهایی شرط و شروط گذاشته بودند که اگر این شرایط تأمین نشود، تحریم‌ها اضافه می‌شود و...
گفت: خودشان هم می‌دانند که هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند و این حرفهایشان فقط باعث خنده و تفریح مردم ایران است.
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو می‌گفت دیشب پشه کف پامو نیش زده، بهش میگم؛ حشره بی‌شعور آخه این چه جای نیش زدنه؟! از صبح تا حالا، یک دقیقه کف پامو می‌خارونم و از شدت قلقلک، نیم ساعت می‌خندم!

عجب دست و دل بازی میکنند این یانکی ها!!

گفت: اعلام کردند که اولین قسط از 4/2 میلیارد دلار دارایی بلوکه شده ایران به حسابی در سوئیس واریز شده است.
گفتم: 5+1 خیلی زحمت کشیده‌اند که می‌خواهند 4/2میلیارد دلار از 100 میلیارد دلاری که دزدیده‌اند را پس بدهند! آن هم با هزار شرط و شروط.
گفت: یک مقام بانکی اعلام کرده که این مبلغ به صورت چمدانی پرداخت خواهد شد! و بخشی از آن برای پرداخت تعهدات ایران به سازمان‌های بین‌المللی است!
گفتم: یعنی یک مبلغ ناچیز از پول خودمان را که دزدیده‌اند پس می‌دهند تا بدهی خود را به سازمان‌های بین‌المللی پرداخت کنیم!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: سارق مسلح وارد یکی از بانک‌های آمریکا شد و مشتریان را به صف کرده و گفت؛ هر چه در جیب‌هایتان دارید بیرون بیاورید. یکی از مشتریان یک 100 دلاری به بغل دستی داد و گفت؛ این بابت اون صد دلاری که بهت بدهکار بودم!

خبرهای دست اول


گفت: چه‌خبر؟!
گفتم: جان‌کری وزیر امور خارجه آمریکا گفته است اگه ایران توافق ژنو را نقض کند گزینه نظامی روی میز خواهد بود!
گفت: یعنی توافق ژنو تا این اندازه‌ به نفع آمریکاست که اگر گوشه آن از سوی ایران سائیده شود، علیه کشورمان دست به حمله نظامی خواهد زد؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! پس چرا بعضی‌ها هنوز هم توافقنامه ژنو را یک دستاورد بزرگ! معرفی می‌کنند؟!
گفت: البته، روحانی و ظریف پاسخ محکمی به جان‌کری داده و گفته‌اند اولا؛  از تهدید نمی‌ترسیم و ثانیا؛ تفسیر آمریکا از توافقنامه ژنو را قبول نداریم.
گفتم: پس این روزنامه‌های زنجیره‌ای و متحدان اصلاح‌طلب دولت چه می‌گویند؟!...
گفت: مگر نمی‌بینی مدتی است که لب و لوچه‌شان آویزان است!
گفتم: ایول!... یارو می‌گفت؛ دیدم شاعر میگه «برخیز و مخور غم جهان گذران»  اما  وقتی بلند شدم، دیدم میگه؛ «بنشین و دمی به شادمانی گذران»!

ضایع کاری روزنامه های اجاره ای

گفت: دیروز روزنامه زنجیره‌ای آفتاب یزد در صفحه اول با ذوق‌زدگی از دعوت ایران به کنفرانس ژنو 2، تیتر زده بود که «اگر در دولت قبل بودیم دعوتی از ایران صورت نمی‌گرفت»!
گفتم: ولی همون دیروز دبیر کل سازمان ملل دعوت از ایران را پس گرفت! حتماً امروز آفتاب یزد تیتر می‌زنه «اگر دولت قبلی بود پس نمی‌گرفت»!
گفت: همین روزنامه در همان شماره دیروز از قول زیباکلام نوشته «دعوت ایران نشان از تحولات جدی در روابط ایران و غرب دارد»!
گفتم: خب! حالا که دعوت را پس گرفته‌اند، حتماً آقای زیباکلام می‌گوید «آنقدر روابط ما با غرب تحول پیدا کرده که حتی با ما شوخی هم می‌کنند»! و آفتاب یزد باید تیتر بزند که «بعله! اگر دولت قبلی بود بان‌کی‌مون به ما اخم می‌کرد»!
گفت: این روزنامه‌های زنجیره‌ای مگر مجبورند تحلیل کنند که آبروریزی در پی داشته باشد؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! دانش‌آموزی به مادرش گفت؛ دعا کن تا فردا صبح قله دماوند 21 متر کوتاه‌تر شود! مادرش با تعجب پرسید؛ چرا؟! و دانش‌آموز گفت؛ ارتفاع آن 5671 متر است ولی امروز در ورقه امتحانی ارتفاع آن را 5650 متر نوشته‌ام!

گفت وشنود

گفت: یکی از ضد انقلابیون فراری در صفحه فیس‌بوک خود نوشته است «از بس که اپوزیسیون در تلویزیون‌های ماهواره‌ای علیه ایران حرف‌های نامربوط زده‌اند، خسته شده‌ام».
گفتم: چه عجب! دیگه چی؟!
گفت: نوشته «در آمریکا هر روز یک شهروند آمریکایی به مدرسه و بیمارستان و کارگاه و یا عابران در خیابان‌ها و ایستگاه‌های اتوبوس با اسلحه گرم حمله می‌کند و تعداد زیادی را می‌کشد و مجروح می‌کند ولی ما به عنوان اپوزیسیون کمترین واکنشی نشان نمی‌دهیم، اما اگر در ایران یک نفر زمین بخورد و دست و پایش بشکند، قشقرق راه می‌اندازیم که این چه مملکتی است»؟!
گفتم: یکی از همین پرروها می‌گفت؛ چرا مسئولین سوراخ‌های نون سنگک رو پر نمی‌کنند! مربای آلبالو
 کوفتمون میشه!

خواب


گفت: نتانیاهو از بی‌اعتنایی ایران نسبت به تهدیدهای نظامی آمریکا ابراز ناخشنودی کرده است.
گفتم: پس انتظار داشتی ابراز خوشحالی کند؟
گفت: به نوشته روزنامه صهیونیستی «جروزالم‌پست»، نتانیاهو در پارلمان اسرائیل گفته است «تعجب می‌کنم که چرا برخی از نمایندگان پارلمان نیز، خطر ایران را نادیده می‌گیرند»!
گفتم: یارو توی سینما به دوستش گفت؛ ببین! بغل‌دستی تو حسابی خوابش برده! دوستش با عصبانیت گفت؛ به درک که خوابش برده، چرا منو بیدار کردی؟!

 

گفت و شنود


گفت: روزنامه‌ حامی آقای هاشمی درباره این ادعا که «حضرت امام(ره) با حذف شعار مرگ بر آمریکا موافق بودند» از وی سؤال کرده و ایشان گفته است؛ این مطلب بدون هماهنگی من روی سایت رفته بود!
گفتم: ولی چند هفته است که سایت آقای هاشمی روی این ادعا مانور می‌دهد، چطور روزنامه‌ حامی ایشان تازه به فکر این سؤال افتاده است؟!
گفت: علاوه بر این، ادعای ایشان طی چند هفته اخیر تیتر اول همه روزنامه‌های زنجیره‌ای و سایت‌های وابسته به فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 و تفسیر و تحلیل رسانه‌های خارجی بوده است. یعنی این روزنامه تا حالا متوجه هیچ‌کدام از این موارد نشده بود؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از شخصی پرسیدند؛ متوجه شدی که دیشب زلزله آمده بود؟! گفت؛ نه! من رویم آن طرف بود!

انتقام !

 گفت: مگر دولتمردان محترم موفقیت سفر نیویورک را بی‌نظیر! معرفی نمی‌کردند؟ و مگر اعلام نکرده بودند که برای اولین‌بار موفق به تعامل با آمریکا شده و نظر آمریکایی‌ها درباره ایران را تغییر داده‌اند؟!
گفتم: همه جا از این موفقیت سخن می‌گفتند.
گفت: ولی مقامات رسمی آمریکا که نه فقط هنوز بر مطالبات غیرقانونی خود اصرار می‌ورزند، بلکه چند قلم دیگر هم بر آن افزوده‌اند.
گفتم: البته دیروز برخی از اعضای هیئت اعزامی کشورمان به ادعاهای آمریکا پاسخ داده‌اند.
گفت: چرا حواسشان را جمع نکردند که آنهمه به آمریکایی‌ها اعتماد نکنند؟ باید همانجا پاسخ می‌دادند تا آنها نرمش هیئت ایرانی را به حساب ضعف ننویسند!
گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی در یکی از شهرها در مقابل ناسزاگویی شخص دیگری سکوت کرده بود ولی هنگامی که به شهر خود بازگشت روی پشت‌بام رفت و رو به آن شهر کرده و داد زد؛ فلان و فلان هم خودت هستی! اهل خانه بهش گفتند خب دیگه کافیه! بیا پائین الان خون راه می‌اندازی!

خبر خوب

گفت: خودمونیم‌ها! دکتر روحانی بدجوری آرزوی مدعیان اصلاحات و کشورهای غربی را بر باد داد که منتظر ملاقات ایشان با اوباما بودند.
گفتم: مدعیان اصلاحات را بگو که از خوشحالی چه دایره و دمبکی می‌زدند و پیشاپیش انجام این ملاقات را جشن گرفته بودند!
گفت: یکی از سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 هم در روزنامه انگلیسی گاردین مقاله نوشته و به آمریکا گفته بود فرصت را دریابد که ممکن است دیگر چنین فرصتی دست ندهد!
گفتم: یکی از روزنامه‌های زنجیره‌ای عکس روحانی و اوباما را کنار هم چاپ کرده بود که یعنی بعله! این ملاقات حتمی است! و یک روزنامه زنجیره‌ای دیگر شب قبل از آن چاپ دوم رفته و با ذوق‌زدگی تیتر زده بود که «امشب، دیدار اوباما، با روحانی»!
گفت: خب! حالا قرار است چه بکنند. آقای روحانی که پیشنهاد کاخ سفید برای ملاقات با اوباما را نپذیرفت.
گفتم: چه عرض کنم؟! دکتر به مریض گفت دو تا خبر برات دارم. یک خبر خوب و یک خبر بد. خبر خوب این که اگر این آمپول را بزنیم تا 24 ساعت دیگر حالت خوب می‌شود و خبر بد این که دیروز یادم رفت این خبر را بهت بگم!

باغ وحش


گفت: رئیس کل بانک مرکزی گفته است کاهش قیمت دلار به خاطر خوشبینی برخی افراد است و منطقی نیست.
گفتم: منظورش از خوشبینی چیست؟!
گفت: منظورش احتمال ملاقات اوباما و دکتر روحانی است.
گفتم: یعنی اگر با هم دست بدهند قیمت دلار پایین‌تر می‌آید؟! و اگر دو تا ماچ هم بکنند، حتماً دلار مجانی می‌شود!
گفت: ای عوام! افزایش و کاهش قیمت دلار دست مافیای اقتصادی است و حالا به خاطر ایجاد خوشبینی نسبت به آمریکا قیمت را پایین آورده‌اند و فردا دوباره بالا می‌برند.
گفتم: چه عرض کنم؛ چند تا شیاد یک باغ وحش ساخته بودند ولی چون بلیت آن گران بود هیچکس به باغ وحش نمی‌رفت. قیمت را به تدریج پایین آوردند، اما باز هم هیچکس استقبال نکرد. اعلام کردند بازدید از باغ وحش مجانی است و هنگامی که تعداد زیادی وارد شدند در باغ وحش را بستند و در قفس گرگ‌ها را باز کردند و گفتند؛ بلیت خروج صد هزار تومان!

هیچی !

گفت: سخنگوی کاخ‌سفید از احتمال دیدار روحانی با اوباما در نیویورک خبر داده است.
گفتم: آقای روحانی هم در پاسخ به خبرنگار ان.‌بی‌.سی که پرسیده بود آیا در نیویورک با اوباما ملاقات می‌کنید؟ گفته بود‌«در عالم سیاست هر چیزی امکان دارد»!
گفت:‌ آمریکا به خاطر شکست‌های پی در پی 10 سال اخیر از ایران و جبهه مقاومت به این ملاقات احتیاج دارد تا وانمود کند که ایران از مواضع انقلابی خود کوتاه آمده است! ولی این ملاقات برای ایران اسلامی چه سودی خواهد داشت؟
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو به رهگذری گفت؛ می‌توانی این چمدان سنگین را تا طبقه هفتم برای من حمل کنی؟ رهگذر پرسید؛ در مقابل چه می‌دهی؟ و یارو جواب داد هیچی! رهگذر بعد از آن که چمدان را به سختی حمل کرد، منتظر مزدش بود و گفت؛ حالا همان هیچی را بده! و یارو گفت؛ گوشه آن فرش را بالا بزن! چه می‌بینی؟ رهگذر گفت؛ هیچی! و یارو گفت؛ همان را بردار و برو!

دولت راستگویان!!


گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: شرکت سهامی اصلاح‌طلبان و کارگزاران انتقام ناکامی در انتخاب شهردار تهران را از دانشگاه آزاد گرفتند.
گفت: چطوری؟!
گفتم: وقتی نتوانستند نامزد موردنظر خود را شهردار تهران کنند، به سراغ دانشگاه آزاد رفتند و رئیس این دانشگاه را برکنار کرده و مهره موردنظر خودشان را روی کار آوردند.
گفت: ولی دو هفته قبل که خبر برکناری رئیس دانشگاه آزاد مطرح شده بود، همین آقایان عضو هیئت امناء این خبر را به شدت تکذیب کرده بودند!
گفتم: «دولت راستگویان»! که اخیرا اعلام شده بود یعنی همین دیگه .
گفت: پس اون صحنه‌سازی مضحک دیگه چی بود؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو رفته بود بالای درخت، پرسیدند اونجا چه می‌کنی؟ گفت؛ اومدم توت بخورم. گفتند؛ ولی این که درخت چناره؟ و یارو گفت؛ آره می‌دونم! توت توی جیبمه!

 

کوچیک شما ! (گفت و شنود)

گفت: رئیس شورای شهر به یکی از اعضای این شورا گفته است خائن!
گفتم: چرا؟!... یعنی در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 شرکت داشته است؟!
گفت: نه بابا!
گفتم: پس حتماً به خاطر اینکه از کمک مالی ملک‌عبدالله سعودی سهم گرفته! یا روز قدس سال 88 به نفع اسرائیل شعار داده! یا مسجد آتش زده! یا شریک جرم فتنه‌گران در وطن‌فروشی و آدم‌کشی و پاره کردن عکس امام(ره) و اهانت به عاشورا و دهها جنایت دیگر بوده؟!
گفت: ای عوام! این جنایت‌ها را که خود مدعیان اصلاحات مرتکب شده بودند.
گفتم: پس چرا مسجدجامعی به ایشان گفته است خائن؟!
گفت: برای این که در انتخاب شهردار تهران به قالیباف رأی داده بود.
گفتم: تازه این اول اعتدال است!... آدم خیلی چاق و فربه‌ای در صندلی عقب تاکسی نشسته بود. شخص دیگری که کنار او نشسته و از فشار مچاله شده بود از او پرسید؛ ببخشید! اسم شما چیه؟! یارو جواب داد؛ کوچیک شما بهرام! و طرف گفت خدا را هزار مرتبه شکر! بزرگ بشی چی میشی؟!

قبول کن !



گفت: آقای هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از مردم بوشهر گفته است «کسانی هستند که نمی‌خواهند عصر امام تکرار شود و امام بار دیگر سرلوحه برنامه‌ها قرار گیرد».
گفتم: سخن دقیقی است و حق با ایشان است. همان‌هایی که در فتنه 88 عکس حضرت امام(ره) را پاره کردند. همان‌ها که اعلام کردند امام باید به موزه تاریخ برود. همان‌ها که برخلاف نظر صریح امام در انتخابات 88 رأی مردم را نادیده گرفتند. آنها که با ادعای‌تقلب ‌ساز‌براندازی دشمنان بیرونی را کوک کردند و نتانیاهو آنان را بزرگترین سرمایه اسرائیل نامید و...
گفت: ولی همه اینها که می‌گویی امروزه از طرفداران آقای هاشمی هستند و تحت حمایت ایشان همان دیدگاههای ضد امام خمینی(ره) را دنبال می‌کنند.
گفتم: با این حساب چگونه آقای رفسنجانی انتظار دارد که مردم حرف ایشان را باور کنند؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: شخصی می‌گفت؛ پدرم به من می‌گوید وقتی چیزی بهت میگم، اول گوش کن ببین چی میگم. اگر قبول نداشتی برو خوب فکراتو بکن، بعد قبول کن!

یک گوشه ای بشین


گفت: بابا ای‌ول! به این آقای زیباکلام. اظهارات ضد و نقیض ایشان در محافل سیاسی به جوک تبدیل شده است.
گفتم: همین که آقای زیباکلام با اظهارات خود باعث خنده مردم می‌شود و ملت را شاد می‌کند، خدمت بزرگی است که باید از آن قدردانی کرد.
گفت: دو هفته قبل از انتخابات می‌گفت روحانی اصلا اصلاح‌طلب نیست و حداکثر 2 میلیون رأی دارد و حالا می‌گوید پیروزی روحانی پیروزی اصلاح‌طلبان است!
گفتم: هنگام محاکمه متهمان فساد 3 هزار میلیارد تومانی بانکی می‌گفت؛ این چه برنامه اقتصادی است که چنین فساد کلانی را باعث می‌شود و بعد از محاکمه متهمان از متهم اصلی به عنوان یک فرد کارآفرین و نابغه یاد کرد که باید تشویق شود!
گفت: حالا چه نیازی دارد که هر روز به یک رنگ درمی‌آید و اینهمه ضد و نقیض حرف می‌زند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! طرف در یک اتاق دایره‌ای‌شکل دور خودش می‌چرخید. پرسیدند، چرا دور خودت می‌چرخی؟ گفت؛ بهم گفته‌اند یک گوشه پیدا کن و بشین ولی هرچه می‌گردم، گوشه‌ای پیدا نمی‌کنم؟!

 

(گفت و شنود)


نوک 


گفت: يکي از مدعيان اصلاحات که به انگليس پناهنده شده است در وبلاگ شخصي خود نوشته است، حمايت اصلاح‌طلبان از دکتر روحاني به معناي مرگ اصلاحات است.
گفتم: چرا؟! منظورش چيست؟
گفت: نوشته است؛ اگر بخواهيم مخالفت‌هاي حسن روحاني با اصلاح‌طلبان را فهرست کنيم، به اندازه سي صفحه جا لازم دارد... و به چند نمونه از آنها نظير سخنراني عليه اصلاح‌طلبان در 23 تير 78، مخالفت با آشوبگران بعد از سخنراني رهبر انقلاب و... اشاره کرده است.
گفتم: ديگه چي؟!
گفت: نتيجه گرفته است که حمايت اصلاح‌طلبان از روحاني اعتراف به مرگ جبهه اصلاحات است و نشان مي‌دهد از اصلاحات فقط يک پوست باقي مانده است.
گفتم: يارو مي‌گفت؛ اون چيه که چشم داره ولي نمي‌بينه، بال داره ولي پرواز نمي‌کنه، نوک داره ولي غذا نمي‌خوره؟ پرسيدند چيه؟ گفت؛ پرنده مرده!

 

گفت و شنود



گفت: نامزد اصلاح‌طلبان در مناظره تلويزيوني ديروز اعتراض کرد که چرا دانشجويان را ستاره‌دار کرده بودند؟
گفتم: ولي ستاره‌دار کردن دانشجويان کار دولت اصلاحات بود و سند آن هم موجود است که امضاي آقاي خاتمي پاي آن است.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: دولت اصلاحات تصويب کرده بود که دانشجويان متخلف ستاره‌دار شوند و تاکيد شده بود که دانشجويان ستاره‌دار حق شکايت و اعتراض هم ندارند!
گفت: پس اين نامزد اصلاح‌طلبان چرا به جاي آن که از اقدام خود شرمنده باشد آن را به حساب دولت نهم مي‌نويسد؟!
گفتم: فقط اين يک مورد نيست، اصلاح‌طلبان خيلي کارهاي ديگرشان را هم عمدا فراموش کرده‌اند. يارو از رفيقش گله کرد و گفت چرا به فلاني گفته‌اي که من آدم فراموشکاري هستم؟ رفيقش پرسيد؛ به چه کسي گفته‌ام؟ و يارو گفت؛ چي را به چه کسي گفته‌اي؟!

پرسید : ناهار چی داریم مادر ؟


باور کنید تا روز قیامت مسئول هستیم مسئول هستیم متوجه هستید مسئول هستیم           
پرسید : ناهار چی داریم مادر ؟

مادر گفت : باقالی پلو با ماهی

با خنده رو به مادر کرد و گفت :

ما امروز این ماهی ها را می خوریم

و یه روزی این ماهی ها ما را می خورند

چند وقت بعد ..عملیات والفجر 8 ...

درون اروند رود گم شد ...

و مادر تا آخر عمرش ماهی نخورد....

آقا خرگوشه ! (گفت و شنود کیهانی)

گفت: يكي از كاربران سايت ضد انقلابي بالاترين كه ساكن انگليس است مقاله جالبي نوشته و اول مقاله اش هم تاكيد كرده «خواهش مي كنم مرا متهم نكنيد كه نفوذي كيهان هستم»!
گفتم: خب! حالا چي نوشته؟
گفت: نوشته «همه ما گروه هاي اپوزيسيون از ماركسيست و سلطنت طلب و جمهوريخواه و اصلاح طلب و سازمان مجاهدين همه، ول معطليم و از زور بي كاري مثل سلموني ها داريم سر خودمان را مي تراشيم و به همديگر ايراد مي گيريم»!
گفتم: حرف حساب زده! ميگن؛ آقا خرگوشه ديد آقا روباهه داره ترياك ميكشه، بهش گفت؛ ضرر داره بيا بريم ورزش، چند قدم اونطرف تر آقا گرگه داشت هروئين مي زد، بهش گفت ضرر داره، به شغاله گفت شيره نكش ضرر داره و... رسيد به آقا شيره ديد داره كراك مي زنه، تا اومد بگه ضرر داره، آقا شيره پريد و لقمه چپش كرد. بقيه گفتند؛ اين بيچاره كه حرف بدي نمي زد و آقا شيره گفت؛ فلان فلان شده هر روز حشيش ميكشه مياد اينجا شر و ور ميگه!

عم یتسائلون عن النباءالعظیم

اخیرا در سایت موفقیت برای شما http://succes.ir مطلبی تحت عنوان سه روز تاریکی ! پایان زمین در خصوص اتفاق عظیمی که در ماه دسامبر سال 2012 یعنی همین امسال اتفاق خواهد افتاد ( که البته شایعات و مطالب منتشره در افواه عمومی و رسانه ها و سایت ها و ... را در همین یکی دوماه گذشته حتما شنیده اید و شاید هم بر خود لرزیده اید لذا اینجانب هم با خواندن آن مطالب و رویت نظرات مخالفین و موافقین یک نظر نه چندان کوتاه در آن سایت نگاشتم ولی حیفم آمد که در وبلاگ خودم همان نظر را به همه دوستان و بازدید کنندگان عزیز تقدیم نکنم . لذا این شما و این هم نظر حقیر .

در صورتی که مایل بودید در این خصوص هم در وبلاگ من و هم در آن سایت اظهار نظر بفرمائید.

سلام بر همه دوستان

من تمام مطالب منتشره در بالا و نظرات مخالف و موافق را در خصوص یک اتفاق بزرگ بدقت خواندم.
در خصوص صحت و سقم آنها هم هیچ اظهار نظری نمیکنم که بعدا دوستی بیاید و اعلام کنه عزیزم یک مقدار تند رفتی یا کند رفتی.
به آیات و احادیث و روایات هم اشاره نمیکنم که شائبه بی اطلاعی از اسلام بنده را در ذهن دوستان تداعی بکنه.
اما ذکر چند مطلب خالی از لطف نخواهد بود:
اولا اگر قرار نیست همه انسانها در این اتفاق بزرگ از بین بروند (یا نظر این است که یک عده ای از بین میروند و عده ای دیگر زندگی تازه ای را شروع بكنند از کجا معلوم که بنده حقیر جزء آن زنده ها نباشم و نگارندگان سطور بالا جزء اموات و درگذشتگان.
اونوقت میدونید چی اتفاق میافته؟ افرادی که قرص و محکم به این سخنان کریمانه ( نه اراجیف) معتقدند دار فانی را وداع میکنند و بنده سرتا پا گناه که هیچ اظهار نظر مثبت و منفی نکرده ام بخوشی و سلامت به زندگی خود ادامه خواهم داد.( البته سخنانم حمل بر خود ستائی نباشه اینو فعلا بعنوان یک پیش بینی از من قبول کنید چون قرار است تمامی پیشگوئیهای آدمیان نسل حاضر و گذشته از نوسترآداموس گرفته تا اقوام مایاها و دیگران را بدون تحقیق و بعنوان یک وحی منزل قبول بکنیم زیرا من چه چیزم از قوم مایا کم هست؟؟؟؟ میتونید جواب بدهید؟
دوما اگر هم قبول میکردیم اصلا همه نسل بشر منقرض خواهدشد آنوقت مسئله خیلی راحت تر قابل هضم میشد چرا که اگر قرار است ظرف یک روز همه از بین برویم اینهمه دعوا و مرافعه لازم نداره که ؟ داره؟
سوما اگر به فرض محال هم قرار باشه در آن اتفاق بزرگ من و امثال من بمیرند و شما بزرگواران انشاء الله زنده بمانید. اصلا چیکار دارید که چه اتفاقی واسه ما می افته ؟ شما خوش باشید و سرزنده که زنده هستید و سالیان سال به زندگی پر از صفا و صمیمیت در میان خانواده های صمیمی تان ادامه خواهید داد.
چهارما آنطور که همین امروز در سایت سنجش برای آزمون دکترای تخصصی ثبت نام کردم متوجه شدم سازمان سنجش برای روز ظاهرا ۱۵ اسفند برنامه آزمون گذاشته اگر قرار بود تا آن موقع اتفاقی بیافتد بزرگواران سازمان سنجش یا برنامه آزمون را جلو میکشیدند و یا بالاخره فکری به آن میکردند تازه یکی از نمایندگان مجلس و وزیر اقتصاد قول مردانه دادند که پرداخت یارانه همه خانواده ها در سالهای آینده هم ادامه پیدا کنه شما اصلا کجای کار هستید خوابید یا بیدار؟ اینها همه و همه نشان میده که زندگی بازهم ادامه پیدا خواهد کرد و خبری از آن اتفاق بزرگ و ناراحت کننده نیست . هست؟

باز هم گفت و شنود جنجالی ام را شروع میکنم با استعانت از پروردگار متعال

دوستی بنام محمد مهدی مالک وبلاگ دروغ بزرگ و چاپیدن بیت المال (توسط مراجع) که همین دو سه روز پیش با ایشان افتخار آشنائی پیدا کرده ام یک سوال از من کرده و من به شرط ادب و دوستی ابتدا سوال ایشان و بعد جواب خودم را خطاب به ایشان و سایر دوستان عزیز در این وبلاگ می آورم :

سوال محمد مهدی عبارت است از:

سلام دوست عزیز

با اجازت می خواهم اولین سوال را ازت بپرسم :
وقتی میبینی که عده ای از روحانیون و کسانی که ادعای مسلمانی شدید میکنند مثل جناب آقای محمود ژارچه باف ( مدیر کارگاه ساخت ظریح امام حسین ) و حجت الاسلام لاجوردی ( مدیر کارگاه ساخت ظریح امامین عسکرین ) از اموالی که برای امام است و آنها برای منافع شخصی خود از آنها استفاده می کنند چکار باید بکنی .

دوست من سلام

اولا من تاکنون نشنیده ام آقای محمود ژارچه باف ( درستش محمود پارچه باف است) و حجت الاسلام ( اینهم حجه الاسلام درست است) لاجوردی ادعای مسلمانی شدید بکنند لذا در این خصوص اظهار نظر نمیکنم.

لیکن میتوان گفت اموالی که مال امام باشد میتوان بر اساس قول اکثریت مراجع عظام از جمله جهت ساختن ضریح و بارگاه و ... امام علیه السلام مورد استفاده قرار داد.(تا یادم نرفته باید اعلام کنم که ضریح درست است نه ظریح )

از آنجائیکه از ابتدای سوال خواسته ای که از تو نخواهم امر به معروف نهی از منکر بکنی لذا این کار را از شما نمیخواهم ولی چون از من نخواسته ای امر بمعروف و نهی از منکر نکنم لذا مطالب چندی را بعنوان امر بمعروف و نهی از منکر متذکر میشوم:

دوست عزیز عمده مراجع عظام و کرام دارای مراتبی از دیانت و عرفان هستند که امثال من و شما نباید به ساحت مقدسشان تعریض و تعرض بکنیم و ای بسا از در اسائه ادب وارد بشویم. اما منکر این هم نیستم در جامعه روحانیت و علما اعلام عده ای دزد لباس روحانیت وجود دارند که اکثرا هم مورد طرد علماء صدیق اسلام واقع شده اند و جایگاهی در محضر مراجع والامقام اسلام ندارند .

شاید یادتان باشد سیدکاظم شریعتمداری و حسینعلی منتظری و شیوخی چون مهدی کروبی و آغاجری و غیرهم و در این نزدیکی ( البته خیلی نزدیک ) فرد معلوم الحالی را من سراغ دارم که در اداره کل .... خیلی اسلامی بند و بساط عیش و نوش و عشرت برپا کرده بود که با درایت دوستان گمنام از اریکه قدرت و صدارت به پائین کشیده شد و اینک کاسه لیس این و آن شده و برای تکیه کردن به صندلی قدرت و میز صدارت حاضر به قبول هرگونه ذلت شده است .

من دل خوشی از این گونه افراد ندارم و انتظاری هم نیست چرا که در زمانی که ارتش بعث با 12 لشکر زرهی و مکانیزه و پیاده و با صدها هواپیما و هلی کوپتر و توپخانه و ... و با پشتیبانی ابرجنایتکاران دوران که نامشان برای شما و ما خیلی آشناست به کشور عزیزمان ایران حمله نظامی کردند و جوانان ایثارگر بسیجی و سپاهی عاشقانه از کرامت انسانی و تمامیت ارضی ایران اسلامی دفاع میکردند ایشان در یکی از روستاهای نه چندان دور با تأسی به قوم لوط به گذران عمر در عهد صباوت و نوجوانی مشغول بود و اینک که نفیر گلوله ها و توپها و غرش هواپیماها فروکش کرده است از سوراخ موش بیرون آمده و به انتقام از جوانان و دلیرمردان جبهه های نبرد حق علیه باطل مشغول است و چند صباحی نخواهد گذشت که به سزای اعمالش خواهد رسید و به سیه روزی خواهد افتاد . (در این اصلا شکی نیست )

این مشیت الهی است که مکافات عمل انسانها قبل از یوم تبلی السرائر در همین دنیای دنی وفانی به مذاق همه انسانها چشیده خواهد شد و حقیر هم مشتاقانه این روز را لحظه شماری میکنم.

اما اینکه در سوالت گفته ای بعضی از علماء دین از مال امام برای منافع شخصی استفاده میکنند اینهم همان مطلبی است که در اوائل پاسخ اظهار کردم و آن اینکه مراجع عظام برای پاره ای از علماء دین اجازه تصرف در سهم مبارک امام علیه السلام ( آنهم در حدود معین ) صادر میکنند و از این بابت هیچ مشکلی وجود ندارد.

و اینکه وظیفه شما در این خصوص چیست ؟ میتوانم بگویم که وظیفه شما تفقه در دین و آشنائی به مسائل دینی و عمل به خواسته های دین و علماء بزرگوار دین بوده  و بس.

و هیچ وظیفه ای غیر از این ندارید.

امیدوارم پاسخ بنده را منطقی و دوستانه قبول کرده باشی .

با تشکر دوست شما علی قدسی

عمليات انتحاري !

گفت: تصوير نقاشي شده يك بمب كه نتانياهو هنگام سخنراني در مجمع عمومي سازمان ملل روي دست گرفته بود، با تمسخر بسياري از مقامات و رسانه هاي دنيا روبرو شده است.

گفتم: آخه حيوونكي هرچي به اوباما گفت براي ايران خط قرمز تعيين كن! اوباما زير بار نرفت و ناچار شد كه خودش روي يك صفحه نقاشي خط قرمز بكشد!
گفت: تازه، چند روز قبل در مصاحبه با تلويزيون رژيم صهيونيستي گفته بود كه قصد دارد در سازمان ملل عليه ايران نطق تكان دهنده اي ايراد كند. گفتم: يارو تصميم گرفت در يك عمليات انتحاري خودش را با كايت به يك برج بكوبد و همين كار را هم كرد و در نتيجه 253نفر كشته شدند. يكي خودش كه در برخورد با برج لت و پار شد و 252 نفر هم از خنده روده بر شدند.
 

کمتر گناه کن ! به نقل از وبلاگ استاد دکتر علیرضا مخبر دزفولی

قدسي شعري گفته بود در منقبت مقام والاي حضرت علي ابن ابيطالب (ع) و در بيت تخلصش سروده بود :
قدسي اگر محاسبه حشر با علي است
من ضامنم تو هر چه كه خواهي گناه كن !!
شب هنگام مولي الموالي حضرت علي (ع) را به خواب ديد و به او فرمود:
قدسي شعر خوبي گفته اي ولي بيت آخرش را عوض كن!
قدسي گفت :
چه بنويسم مولا ؟
فرمود بنويس:
قدسي يقين محاسبه حشر با علي است
شرم از رخ علي كن و كمتر گناه كن !

غار (گفت و شنود)

گفت: پرونده هسته اي ايران كه خيلي شفاف است، پس چرا 1+5 نزديك به 10 سال است كه آن را به چالش كشيده است؟!
گفتم: اي عوام! اگر آمريكا و متحدانش به حق هسته اي ايران اعتراف كنند، يك بار ديگر براي همه ملت ها ثابت مي شود كه مقاومت تنها راه پيروزي است و اين براي غرب بحران زده يك فاجعه ديگر است و موج بيداري اسلامي را گسترش بيشتري مي دهد.
گفت: پس چرا مذاكره مي كند و تهديدهاي خود را عملي نمي كند؟
گفتم: براي اين كه به قول مجله آمريكايي «ويكلي استاندارد» سران كاخ سفيد به نظريه امام(ره) پي برده اند كه فرموده بود «آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند».
گفت: روزنامه فرانسوي فيگارو هم نوشته بود كه آمريكا و اسرائيل در چالش با ايران به مرحله هر دو سر باخت رسيده اند.
گفتم: دو نفر رفته بودند شكار كه يك شير به آنها حمله كرد، يكي رفت بالاي درخت و ديگري وارد يك غار شد، كسي كه وارد غار شده بود هرچند دقيقه يك بار بيرون مي آمد و با حمله شير دوباره وارد غار مي شد. آن كه روي درخت بود پرسيد؛ چرا در غار نمي ماني؟ و يارو گفت؛ آخه يك شير ديگر هم درون غار است.

آقا خسته نباشی!!!!!!!!!

گفت: آيا قتل عام مردان و زنان و كودكان افغاني توسط نظاميان آمريكايي نقض حقوق بشر نيست؟!
گفتم: بر منكرش لعنت!
گفت: تيراندازي نظاميان آمريكايي به مردم افغانستان و عراق براي تفريح! و سر بريدن آنها و گرفتن عكس يادگاري با قربانيان چي؟!
گفتم: از جنايتكاران محكوم به اعدام كه ارتش آمريكا براي آدمكشي استخدام مي كند انتظاري غير از اين نمي رود.
گفت: موشك پراني و بمباران هوايي مردم مظلوم غزه و قتل عام كودكان «بي پناه» فلسطيني توسط اسرائيل و صدها و هزاران جنايت ديگر از اين دست نقض حقوق بشر نيست كه سازمان ملل درباره آن سكوت كرده و مي كند؟
گفتم: چه عرض كنم؟!
گفت: ولي با وجود سكوت سازمان ملل در مقابل اينهمه جنايت، دبير كل سازمان ملل از زحمات نماينده آمريكا در اين سازمان تشكر كرده است!
گفتم: يارو سوار الاغ بود، يكي از رهگذران گفت؛ خسته نباشي! و يارو گفت؛ مي بيني كه من سوار الاغ هستم و خسته نمي شوم! و طرف گفت؛ منظور من هم الاغ بود!
 

مزدور


گفت: عضو فراري حلقه كيان كه در استخدام راديو آمريكاست در مصاحبه با گويانيوز- معروف به سيانيوز- گفته است «پولي كه اپوزيسيون از سازمان هاي اطلاعاتي آمريكا و اروپا دريافت مي كند، دستمزد آنهاست و نبايد به اپوزيسيون مزدور گفته شود»!
گفتم: خب! ديگه چي؟!
گفت: مجيد محمدي در اين مصاحبه گفته است «كساني كه ما را مزدور مي نامند توجه ندارند كه گرفتن حق الزحمه در قبال كاري كه براي دولت هاي آمريكا و اروپا انجام مي دهيم حق طبيعي و قانوني ماست»!
گفتم: به شخصي گفتند؛ رفيقت دار فاني را وداع گفت؛ پرسيد دار فاني ديگر چه جور «دار»ي است؟ گفتند؛ يعني به رحمت ايزدي رفت. پرسيد؛ رحمت ايزدي ديگه كيه؟ گفتند؛ از جهان رخت بركشيد. گفت؛ رفيقم فقط رختش را آب مي كشيد. گفتند؛ عجب خنگي هستي ها! رفيق الاغت مرد! و يارو با تعجب گفت؛ ديدي گفتم اشتباه مي كنيد، الاغ من غير از خود من رفيق ديگري نداشت!

کله پاچه (گفت و شنود)

گفت: رژیم صهیونیستی اعلام کرده که برای سال جاری میلادی، حسنی مبارک را به عنوان «مردسال اسرائیل» معرفی خواهیم کرد!

گفتم: باید صبر کنند که حسنی مبارک و بن علی و ملک عبدالله و قذافی و بقیه هم بیایند و بعد همه را با هم به عنوان «مردان سال اسرائیل» معرفی کنند.
گفت: چه عرض کنم؟! ولی یک سناتور آمریکایی گفته است، از همین حالا باید حکومت آل سعود را هم از دست رفته تلقی کرد.
گفتم: حالا شد یک چیزی! دو تا دیوونه کنار رودخونه کله پاچه پاک می کردند کله گوسفند از دست یکی از اونا لیز خورد افتاد تو آب، یارو یک مشت علف به دست گرفت و به کله گفت؛ بیو بیو بیو...! دیوونه دومی گفت؛ عجب دیوونه ای هستی؟ پاچه هاش دست منه، چطوری بیاد؟!

گفت و شنود


گفت: علي عبدالله صالح، رئيس جمهور دربه در يمن اعلام كرده است كه تا چند روز ديگر از قدرت كناره مي گيرد.
گفتم: چرا از همان اول كه خروش سراسري مردم يمن را ديد از قدرت كناره نگرفت؟
گفت: آن روزها پشتش به آل سعود گرم بود ولي امروز با آغاز انقلاب در عربستان، حال و روز آل سعود هزار بار از ديكتاتور يمن خرابتر است.
گفتم: حالا چرا گفته است تا چند روز ديگر كنار مي رود؟ چرا از همين امروز كنار نمي كشد؟
گفت: شايد مي خواهد براي فرار و حفظ جان خود فرصت داشته باشد و يا، شايد مي خواهد در اين چند روز باقيمانده هم تعداد ديگري از مسلمانان انقلابي يمن را قتل عام كند؟ و شايد هم دروغ مي گويد كه قصد كناره گيري دارد؟
گفتم: دانش آموزي از معلم تاريخ پرسيد؛ رضاخان قزاق در چه سالي مرد و معلم كمي فكر كرد و گفت؛ بين سال هاي 1320 تا 1330 و دانش آموز با تعجب پرسيد؛ آقا اجازه! يعني ده سال در حال جان كندن بود؟!

 


كله پاچه (گفت و شنود)


گفت: رژيم صهيونيستي اعلام كرده كه براي سال جاري ميلادي، حسني مبارك را به عنوان «مردسال اسرائيل» معرفي خواهيم كرد!
گفتم: بايد صبر كنند كه حسني مبارك و بن علي و ملك عبدالله و قذافي و بقيه هم بيايند و بعد همه را با هم به عنوان «مردان سال اسرائيل» معرفي كنند.
گفت: چه عرض كنم؟! ولي يك سناتور آمريكايي گفته است، از همين حالا بايد حكومت آل سعود را هم از دست رفته تلقي كرد.
گفتم: حالا شد يك چيزي! دو تا ديوونه كنار رودخونه كله پاچه پاك مي كردند كله گوسفند از دست يكي از اونا ليز خورد افتاد تو آب، يارو يك مشت علف به دست گرفت و به كله گفت؛ بيو بيو بيو...! ديوونه دومي گفت؛ عجب ديوونه اي هستي؟ پاچه هاش دست منه، چطوري بياد؟!
 

گفتگوی خدا با ادیسون

خدا از ادیسون پرسید: ای بنده بگو در جهان چه کردی؟ ادیسون گفت: من الکتریسیته را اختراع کردم، که با آن خانه‌ها روشن شد، کارخانه‌ها بخاطر برق بوجود آمدند، مردم غذایشان را با آن گرم می‌کردند و… خدا گفت: ای بنده! بگو ببینم رسانه ملی هم از طریق الکتریسیته بوجود آمد؟... ادیسون سرش را پایین انداخت و خود مسیر جهنم را در پیش گرفت..

اين ديگه خيلي فشن شد

گفت: يكي از خانم هاي مدعي اصلاحات به برخي ديگر از اصلاح طلبان اعتراض كرده كه «چرا به ما مي گوئيد با نام ديگري در انتخابات شركت كنيم»؟!
گفتم: خب! برايشان دلسوزي كرده كه به جرم وطن فروشي و همكاري با موساد و آتش زدن مسجد و ائتلاف با منافقين و بهايي ها و ده ها جرم ديگر، رد صلاحيت نشوند.
گفت: اين خانم اصلاحاتچي گفته؛ «ما بوقلمون صفت نيستيم كه هر روز با يك نام وارد صحنه شويم»!
گفتم: راست ميگه! اصلا اينها نبودند كه يك مدت تابلوي خط امام را بلند كردند، بعد گفتند خط امام(ره) بايد به موزه تاريخ برود و تابلوي دوم خرداد را انتخاب كردند و بعد، تابلوي دموكراسي خواهي و بعد تابلوي تغيير و بعد تابلوي اصلاحات و بعد فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 و....!!
گفت: بابا اي ول! صد رحمت به بوقلمون!
گفتم: يارو مي گفت؛ ننه ما، پلو پخته بود، شفته شد، كسي نخورد، پلوي شفته رو براي شام، تبديل به كوفته برنجي كرد، باز هم هيچكس نخورد، با مشت كوبيد روي كوفته و اونو تبديل به كتلت كرد، باز هم كسي نخورد، مي خواست تبديل به كوفته قل قلي كند كه چشمش به پنجره افتاد و ديد چندتا جوجه بوقلمون همراه مامانشون پشت پنجره دارند نگاه مي كنند و مامان بوقلمون ها به بچه هاش ميگه؛ خاك تو سرتون! ياد بگيرين!

عجب خري است!!

گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: گروههاي اپوزيسيون بازهم به اردشير اميرارجمند، مشاور فراري موسوي بند كرده و از او پرسيده اند «آقاي اميرارجمند ممكن است بفرمائيد چگونه از ايران فرار كرديد كه وزارت اطلاعات و سپاه متوجه نشدند»؟!
گفت: خب! از زندان مرخصي گرفته بود و بعد در حال مرخصي فرار كرده است! كجاي اين كار مشكوك به نظر مي رسد كه اپوزيسيون دست بردار نيست؟!
گفتم: مي گويند چطور ممكن است كه به آساني از زندان مرخصي گرفته و در حالي كه تحت مراقبت شديد وزارت اطلاعات و سپاه بوده موفق به فرار شده باشد!
گفت: عضو فراري يك گروهك ماركسيست خطاب به كساني كه درباره چگونگي فرار اميرارجمند دچار ترديد هستند، نوشته است؛ «رفقا! چرا حسن ظن نداشته باشيم! شايد آقاي اميرارجمند با پوشيدن پوستين و همراه يك گله گوسفند از مرز عبور كرده باشد»!
گفتم: اين حيوونكي راست ميگه، قبلا هم يكي از همين ضدانقلابيون با پوشيدن پوستين قصد فرار داشت كه در ميان كوهستان، شيري به او حمله كرد و به خيال اينكه گوسفند است او را خورد. و البته، بعدش با خودش گفت؛ عجب گوسفندي؟! مزه گوشت خر مي داد!

 


پوست هندوانه

گفت: يكي از سايت هاي ضدانقلاب با اشاره به حضور ميليوني مردم در روز قدس، خطاب به گروههاي اپوزيسيون نوشته است «دوستان! رفقا! برادران! و به قول كيهان اجق وجق ها! بايد قبول كنيم كه نه سر پيازيم، نه ته پياز».
گفتم: فلان فلان شده، شكسته نفسي كرده! تمام امورات منطقه و جهان روي كاكل اپوزيسيون مي چرخه! يعني چي كه مي گويد اپوزيسيون نه سر پياز است و نه ته پياز!؟
گفت: همين سايت نوشته است؛ هم اپوزيسيون و هم رهبران اپوزيسيون، همه در خواب و خيال زندگي مي كنيم و درگيري ها و خوشامدهايمان هم خواب و خيال است.
گفتم: نوكري به اربابش گفت؛ من ديشب شما را خواب ديدم كه سوار يك اسب سفيد بوديد و روي ابرها حركت مي كرديد. ارباب كه خيلي خوشش آمده بود گفت؛ اي بابا، اختيار داريد! خب! ديگه چي؟ و نوكر گفت؛ اما به جاي كلاه، پوست هندوانه روي سرتان بود. ارباب با عصبانيت گفت؛ تو غلط كردي كه خواب مرا ديدي! و نوكر كه انتظار اين حرف را نداشت، گفت؛ تو، خودت غلط كردي كه به خواب من آمدي!

 


آی نامردها


گفت: گروه هاي اپوزيسيون از اين كه آمريكا و اروپا از كارآمدي آنها نااميد شده و ديگر مثل گذشته تحويلشان نمي گيرند، بدجوري دمغ و عصباني شده اند.
گفتم: حيوونكي ها! چي فكر مي كردند، چي شد؟!
گفت: يكي از گروه هاي ضد انقلابي در سايت خود نوشته است؛ اگرچه آمريكا از مقابله با ايران احساس ناتواني مي كند ولي ما، تا آخر ايستاده ايم!
گفتم: جنبش سبز يعني همين كه آنقدر دم در سازمان «سيا» به ايستادن ادامه بدهي تا زير پايت علف سبز شود.
گفت: يكي از كاربران سايت بالاترين كه مديريت آن را منوشه امير اسرائيلي برعهده دارد نوشته است؛ حالا نوبت ماست كه به آمريكا دلداري بدهيم!
گفتم: يك فيل از غرش شير ترسيده و پا به فرار گذاشته بود. مورچه بهش گفت؛ نترس جانم! خوف نكن! بيا پشت من قايم شو!

 

ماشا الله به این مجلس ما

گفت: ديروز مجلس شوراي اسلامي در اقدامي تحسين برانگيز يكي از بزرگترين مشكلات مردم را حل كرد!
گفتم: هزاران آفرين، صد بارك الله. خب! حالا كدام مشكل بزرگ مردم را حل كرده اند؟
گفت: ديروز تصويب كردند كه يك دوره ناتمام نمايندگي هم يك مقطع تحصيلي حساب مي شود و تمام نمايندگان دوره كنوني مجلس قبل از پايان دوره نيز فوق ليسانس تلقي شده و مي توانند در انتخابات دور بعد نامزد شوند!
گفتم: اولا مطابق نص صريح اصل 63 قانون اساسي يك دوره نمايندگي 4 سال است، نه 3 سال و چند ماه، ثانيا مطابق اصل 98، تفسير قانون اساسي برعهده شوراي نگهبان است، نه مجلس و ثالثا؛ اصل 63 كمترين ابهامي ندارد كه نياز به تفسير داشته باشد.
گفت: چه عرض كنم؟! مجلس هشتم روي دست دانشگاه تقلبي «هاوايي» بلند شده. بدون تحصيل مدرك تحصيلي مي دهد! تازه، دوره همين مدرك تحصيلي غيرعلمي و عجيب و غريب را هم براي رقابت با كساني كه مدرك تحصيلي واقعي دارند، دستكاري مي كند و كاهش مي دهد و...
گفتم: يارو براي رقابت با مسجد محل، يك مسجد ساخته بود و بالاي سردر مسجد پلاكارد بزرگي نصب كرده و روي آن نوشته بود؛ مژده! مژده! نماز صبح، يك ركعت، بدون وضو، بعد از طلوع آفتاب! و براي رعايت حال متقاضيان نماز با لباس غصبي هم اشكالي ندارد!

 


دست خالی!!


گفت: يك اصلاح طلب فراري از طعنه چند سناتور آمريكايي به اپوزيسيون حسابي عصباني شده.
گفتم: چرا؟! مگه اين سناتورهاي آمريكايي چي گفته اند؟!
گفت: در جمع اپوزيسيون از بي عرضگي آنها گله كرده اند و يكي از سناتورها به آنها گفته است؛ تصور نمي كرديم تا اين اندازه امكانات و فرصت هايي كه در اختيارتان گذاشته ايم را به هدر بدهيد.
گفتم: خب! حالا اين اصلاح طلب فراري چي گفته؟!
گفت: در وبلاگش خطاب به مقامات آمريكايي نوشته، ما هم انتظار نداشتيم به اين زودي فراموشمان كنيد و به جاي ادامه حمايت از اپوزيسيون به آنها ناسزا بگوئيد.
گفتم: حيوونكي ها! گدايي به صاحبخانه گفت؛ حالا كه چيزي نميدي، ديگه چرا فحش هم ميدي؟ و صاحبخانه گفت؛ مي خواستم دست خالي برنگردي!
 


بعضیها بد جوری به جدول میزنند

گفت: روزنامه ها و سايت هاي حامي فتنه 88 كه با حمايت از موسوي و كروبي و خاتمي، به طور آشكار نقش ستاد رسانه اي آمريكا و اسرائيل و انگليس را برعهده گرفته بودند، حالا زبان به ملامت اصولگرايان گشوده اند كه «حالا ديديد مشايي چه كاره است»؟!
گفتم: اصولگرايان كه از اول مي دانستند او چه كاره است و شديداً به وي اعتراض داشتند ولي همين رسانه ها در حالي كه از اقدامات ضد آمريكايي دولت به شدت عصباني بودند، از مشايي و باندش با همه توان حمايت مي كردند.
گفت: خودشان را به فراموشي زده اند، يكي از حاميان فتنه در مقاله اي به آقاي مصباح حمله كرده كه چرا از دولت حمايت كرده اي؟
گفتم: آقاي مصباح از كارهاي خوب دولت حمايت كرده و به اشكالات آن، از جمله حضور باند مشايي نيز هميشه اعتراض داشته است ولي همين روزنامه ها و رسانه ها همصدا با نتانياهو و شيمون پرز و اوباما و ملك عبدالله و بهايي ها و منافقين و... از سران فتنه حمايت مي كردند و در مقابل جنايات آنها هم لام تا كام حرف نمي زدند!
گفت: يكي ديگر از حاميان فتنه، از اصولگراياني كه به باند مشايي اعتراض دارند با عنوان «توابين» ياد كرده است!
گفتم: «توابين» به حمايت از امام حسين(ع) با شمر و عمرسعد و ابن زياد جنگيدند نه اينكه مانند حاميان فتنه به اردوگاه يزيد بپيوندند.
گفت: چه عرض كنم؟! حاميان سينه چاك فتنه وقتي هم كه مي خواهند از آموزه هاي اسلامي مثال بياورند، بد جوري به جدول مي زنند!
گفتم: يارو از حج آمده بود پرسيدند از رمي جمره چه خبر؟! گفت خيلي سنگ به سر و كله ام خورد اما بالاخره بوسيدمش!!

 


نقل از کیهان

گفت: يكي از كاربران سايت فيس بوك خطاب به سران فتنه نوشته است؛ وقتي تعدادمان در خيابان ها آب رفت و ته كشيد به ما دلداري داديد كه هواداران خيلي زيادند ولي جرأت حضور در خيابان را ندارند!
گفتم: خب! ديگه چي؟
گفت: نوشته است؛ وقتي ميليون ها نفر در تظاهرات 9 دي از رژيم حمايت كردند، گفتيد؛ با توزيع سانديس آنها را به خيابان آورده اند!
گفتم: خب! خب! ديگه چي؟
گفت: نوشته است؛ وقتي اعضاي اصلي جنبش! در تلويزيون حاضر شدند و اعتراف كردند، گفتيد آنها را تحت شكنجه قرار داده اند و...
گفتم: يارو به دوستش مي گفت؛ مادربزرگم گفته وقتي كف دستت خاريد، پول به دست مي آوري! وقتي كف پات به خارش افتاد بدان كه به مسافرت مي روي! وقتي... دوستش بهش گفت؛ مردك اين مزخرفات چيه! همه اينها نشون ميده كه بدنت خيلي كثيف شده! پاشو برو حموم!

راز و نیاز با مظلوم مدینه حضرت علی

 

یا علی رفتم بقیع اما چه سود

                      هرچه گشتم فاطمه(س) آنجا نبود

یا علی قبر پرستویت کجاست؟

                       آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟

هرچه باشد من نمک پرورده ام

                       دل به عشق فاطمه خوش کرده ام

حج من بی فاطمه (س) بی حاصل است

                       فاطمه (س) حلال صدها مشکل است


 

تقدیم به طرفداران پر و پا قرص بالاترین

گفت: يكي از كاربران سايت ضدانقلابي بالاترين خطاب به مهاجراني و كديور و سروش نوشته؛ اينهمه حرف زديد و سخنراني كرديد و مقاله نوشتيد نتيجه اش چي شد؟
گفتم: چي شد؟
گفت: نوشته؛ يك نگاه به ايران بيندازيد و ببينيد كه هر روز طرفداري مردم از جمهوري اسلامي بيشتر ميشه و فقط ما خاك بر سرها توي شهرهاي آمريكا و اروپا آواره شده ايم و هيچكس «پـ...» بارمان نمي كند.
گفتم: مهاجراني و كديور و سروش كه جيره و مواجبشان به راه است.
گفت: سروش در پاسخ كاربر سايت بالاترين گفته؛ من برخلاف تصور شما وارد يك زندگي جديد با افق هاي تازه شده ام.
گفتم: حيوونكي راست ميگه... يارو يك نامه دريافت كرد كه نوشته بود «براي زندگي جديد به ما مراجعه كنيد» وقتي به امضاي نامه نگاه كرد، ديد كه نوشته؛ «سازمان بازيافت زباله ها»!

 


تربیت کادر جدید

گفت: به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان و به نقل از خبرگزاري هاي غربي در كشور «پرو» قبيله اي پيدا شده كه تصميم گرفته به كودكان خود «شير خر» بنوشاند.
گفتم: حالا چرا «شير خر»؟!
گفت: رئيس قبيله گفته است نوشيدن «شير خر» باعث تقويت «عقل» مي شود!
گفتم: اگر اينطور بود كه همه كره خرها بايد دانشمند مي شدند!
گفت: چه عرض كنم؟! در كشور خودمان آقاي مهاجراني كه به گفته خودش در كودكي «شير خر» خورده بود، نهايتا در حلقه ماسوني لندن به نمايندگي فتنه سبز مفتخر شد!
گفتم: اي دل غافل! حالا فهميدم چرا مردم آن قبيله در «پرو» به كودكان خود «شير خر» مي دهند؟!
گفت: چرا؟!
گفتم: خب! معلومه! سران فتنه با آن قبيله قرارداد همكاري امضاء كرده اند و قرار است رئيس قبيله براي فتنه سبز، «كادر» تربيت كند!

 

طنز

شغال

گفت: پادشاه عربستان، ايران را به حمله نظامي تهديد كرده است!
گفتم: حيوونكي در آخرين روزهاي عمرش تصميم گرفته بدون غلط زيادي از دنيا نرود.
گفت: در اسناد ويكي ليكس آمده است كه «مئير داگان» رئيس سابق موساد به «نيكلاي برنز» معاون وقت وزير خارجه آمريكا گفته بود؛ اسرائيل از فروش اسلحه به عربستان نگراني ندارد چون اولا؛ آل سعود متحد اسرائيل است و ثانيا؛ توان استفاده از اين تسليحات را ندارد.
گفتم: در يكي ديگر از اسناد ويكي ليكس آمده كه «ارتش عربستان فقط مي تواند با مردم بدون سلاح روبرو شود» يعني همان كاري كه الان در بحرين مي كند.
گفت: از همه اينها گذشته، الان 32 سال است كه آمريكا و اسرائيل نتوانسته اند عليه ايران اسلامي هيچ غلطي بكنند، چه رسد به ارتش زهوار در رفته عربستان و پادشاه در حال مرگ آن.
گفتم: شغالي وسط جنگل عربده مي كشيد و مي گفت؛ ببر تكه پاره مي كنيم! فيل از وسط نصف مي كنيم!... پلنگ مي خوريم!... ناگهان چشمش به يك شير افتاد و در حالي كه از ترس مي لرزيد گفت؛ البته بعضي وقت ها يك چيز زيادي هم مي خوريم!!

 


مجلس ختم

گفت: پيام تسليت آقاي هاشمي رفسنجاني به مناسبت درگذشت مرحوم حاج ميراسماعيل موسوي، با استقبال گسترده و ذوق زدگي گروه ها و جريانات ضد انقلاب روبرو شده است.
گفتم: يعني چه؟! خب! آن مرحوم شخص مومن و متديني بود و پيام تسليت به مناسبت فوت ايشان عيب و اشكالي ندارد كه گروه هاي ضد انقلاب را ذوق زده كند؟!
گفت: ذوق زدگي آنها به خاطر اين است كه آقاي رفسنجاني در اين پيام تسليت، از ميرحسين موسوي و زحمات!! او تقدير و تشكر كرده است! آنهم به طور ويژه!!
گفتم: ولي وطن فروشي و خيانت ميرحسين موسوي براي همه ثابت شده است، چرا آقاي هاشمي از اين مامور نشان دار و ستون پنجم آمريكا و اسرائيل تقدير كرده است؟!
گفت: چه عرض كنم؟! آقاي هاشمي در جريان فتنه 88 هم چندان بي طرف نبود و از ميرحسين موسوي و ساير سران فتنه حمايت مي كرد.
گفتم: در مجلس ختمي كه براي يكي از اهالي محل برپا شده بود، واعظ مراسم به بهانه تقدير از شخص متوفي، از خودش تعريف و تمجيد مي كرد، يكي از حاضران كه حوصله اش سر رفته بود از جا بلند شد و خطاب به سخنران مراسم گفت؛ بالاخره ما نفهميديم كه شما فوت كرده ايد يا آن مرحوم؟!

اولین گفت و شنود کیهان در سال 90

لؤلؤ

گفت: حاكمان آمريكايي بحرين، نماد ميدان «لؤلؤ» را تخريب كرده و از بين برده اند.
گفتم: حق دارند، چون ميدان لؤلؤ براي آل خليفه به لولو تبديل شده بود.
گفت: وزير خارجه حكومت آل خليفه گفته است؛ اين ميدان يادآور خاطرات تلخي براي مردم بوده است!
گفتم: خاطرات تلخ براي مردم يا دربار آمريكايي آل خليفه؟!
گفت: البته مردم بحرين هم گفته اند حاكميت آل خليفه را به زير مي كشند و به زباله دان تاريخ مي اندازند.
گفتم: دانش آموزي براي اين كه به مدرسه نرود دعا مي كرد معلمش بميرد. وقتي اين ماجرا به گوش معلم رسيد، او را صدا كرده و گفت؛ دعا كن بابات بميره، چون اگر معلم بميرد، يك معلم ديگر جاي او را مي گيرد اما اگر پدرت بميرد ديگر كسي نيست كه تو را به مدرسه بفرستد.

 

چرا فحض میدی؟؟؟

گفت: سايت وزارت خارجه اسرائيل از اينكه تماس هاي موسوي و كروبي قطع شده به شدت ابراز نگراني كرده است.
گفتم: حالا چرا اسرائيل نگران شده است؟!
گفت: براي اينكه ديگر نمي توانند به جاي موسوي و كروبي بيانيه صادر كنند!
گفتم:ولي مطابق يك خبر موثق، بيانيه هاي موسوي را بهاءالله مهاجراني در انگليس مي نوشته و به نام او صادر مي كرده است، تماس هاي بهاءالله و كديور افندي كه با اسرائيل قطع نشده و باز هم مي توانند بدون نياز به تماس با موسوي و كروبي از قول آنها بيانيه صادر كنند.
گفت: اي عوام! حالا ديگر نمي توانند بيانيه ها را به موسوي و كروبي نسبت بدهند، چون حالا كه ارتباط آنها قطع است، همه مي فهمند بيانيه هاي قبلي را هم بهاءالله مي نوشته است.
گفتم: دانش آموزي انشاء خود را خواند و معلم با عصبانيت به او گفت؛ اين چه انشائي است كه نوشته اي؟ آخه كدوم احمق بي شعوري همچين انشائي مي نويسه؟! و دانش آموز با ناراحتي گفت؛ آقا اجازه! چرا به بابام فحش ميدي؟!

 


آقا اجازه!!

گفت: سايت وزارت خارجه اسرائيل از اينكه تماس هاي موسوي و كروبي قطع شده به شدت ابراز نگراني كرده است.
گفتم: حالا چرا اسرائيل نگران شده است؟!
گفت: براي اينكه ديگر نمي توانند به جاي موسوي و كروبي بيانيه صادر كنند!
گفتم:ولي مطابق يك خبر موثق، بيانيه هاي موسوي را بهاءالله مهاجراني در انگليس مي نوشته و به نام او صادر مي كرده است، تماس هاي بهاءالله و كديور افندي كه با اسرائيل قطع نشده و باز هم مي توانند بدون نياز به تماس با موسوي و كروبي از قول آنها بيانيه صادر كنند.
گفت: اي عوام! حالا ديگر نمي توانند بيانيه ها را به موسوي و كروبي نسبت بدهند، چون حالا كه ارتباط آنها قطع است، همه مي فهمند بيانيه هاي قبلي را هم بهاءالله مي نوشته است.
گفتم: دانش آموزي انشاء خود را خواند و معلم با عصبانيت به او گفت؛ اين چه انشائي است كه نوشته اي؟ آخه كدوم احمق بي شعوري همچين انشائي مي نويسه؟! و دانش آموز با ناراحتي گفت؛ آقا اجازه! چرا به بابام فحش ميدي؟!

اندر افاضات یک نفر سخن پراکن

دوست عزیزی که همین دیروز برایم پیام گذاشته بود که منهم جواب پیامش را در قسمت نظرات آوردم اما از آنجائی که قبلا هم به یکی از وبلاگهای دوستان ولائی مان مطلب ارسال کرده بود منهم نامردی نمیکنم و همان نظر ایشان و پاسخ وبلاگ نویس عزیزمان را برای روشن شدن حداقل خودش دوباره در وبلاگم می آورم:

فردی به نام  mohammad reza etemadian  این نظر رو برای من گذاشت:

سلام شما خودتون قضاوت کنید ما معلمها و کارمندها با برداشتن یارانه‌ها چطور میتونیم زندگی‌ کنیم. اگر من و خانومم و بچه‌هام هر روز سه وعده فقط نون و چای شیرین بخوریم، هزینهٔ خورا کمون روزی ۱۰ هزار تومن یا  ماهی‌ ۳۰۰،۰۰۰ تومن است. دیگه نه میتونیم گوشت بخریم نه برنج نه لباس چون حقوق بنده  دقیقا  ۳۰۰ تومن  در ماه هست. هم پدرم خونش در جنگ برای امام عزیز ریخته شد هم خودم حاضرم جانم را در راه اسلام و ولایت فقیه نثار کنم ولی‌ حاضر نیستم جلوی خانواده‌ام شرمنده بشوم.

 

این هم جواب این بزرگوار:

دوست عزیز، بسیار خوشحالم که اینقدر پیرو امام و ولایت فقیه و ارزشهای اسلامی می باشید، اما گمان می کنم جنابعالی در محاسباتتان کمی دوچار اشتباه شده اید.

شما فرمودید هزینه سه وعده نان و چای شیرین شما 10 هزار تومان میشود. اگر هزینه چای شیرین را 3 هزار تومان در روز بگیریم یعنی روزی 7 هزار تومان بابت نان پول می دهید. 7 هزار تقسیم بر 150 (قیمت نان) میشود 46 عدد نان. اگر هر فرد در روز حداکثر 5 عدد نان بخورد پس تعداد اعضای خانواده شما میشود (46 تقسیم بر 5)   9 نفر. همانطورکه در جریان هستید در ماه نفری 45 هزار تومان از دولت دریافت میکنند که اگراین عدد را  در تعداد اعضای خانواده خود (یعنی 9) ضرب کنید میشود 405 هزار تومان در ماه. پس شما چنانچه به قول خودتان ماهی 300 هزار تومان درآمدتان باشد، در ماه 405 هزار تومان برای مخارج دیگرتان اضافی می آید و با این پول که از درآمد ماهیانه شما بیشتر نیز می باشد، هم می توانید گوشت و برنج و لباس بخرید و هم جلوی خانواده شرمنده نشوید.

یاعلی

---------

باز هم همان مطلب را به یک وبلاگ نویس دیگر افاضه فرموده است لطفا این نظر و پاسخش را از نظرتون بگذرانید:

سلام شما خودتون قضاوت کنید ما معلمها و کارمندها با برداشتن یارانه‌ها چطور میتونیم زندگی‌ کنیم. اگر من و خانومم و بچه‌هام هر روز سه وعده فقط نون و چای شیرین بخوریم، هزینهٔ خورا کمون روزی ۱۰ هزار تومن یا ماهی‌ ۳۰۰،۰۰۰ تومن است. دیگه نه میتونیم گوشت بخریم نه برنج نه لباس چون حقوق بنده دقیقا ۳۰۰ تومن در ماه هست. هم پدرم خونش در جنگ برای امام عزیز ریخته شد هم خودم حاضرم جانم را در راه اسلام و ولایت فقیه نثار کنم ولی‌ حاضر نیستم جلوی خانواده‌ام شرمنده بشوم.


با سلام به شما
من خیلی متاسفم. تصورش خیلی سخته با این درامد یه زندگی رو چرخوند .
امیدوارم هیچ مردی جلوی زن وبچش شرمنده نباشه. که تحملش واقعا سخت و کمر شکنه.
فقط میتونم بهتون بگم که امیدتون فقط به خدا باشه. از بنده خدا که نباید انتظار زیادی داشت. خدا آخر و عاقبت هممون رو بخیر کنه. انشاالله
همدردی منو بپزیرید
یا علی
دوستانعزیز اگر میخواهند اندر افاضات این فرد سخن پراکن مطالب زیادی مطالعه کنند لطفا در جستجوگر google این کلمات کلیدی را نوشته و به وبلاگهای زیادی در این خصوص دسترسی پیدا کنند:

چای شیرین mohammad reza etemadian