پیام امام به روحانیت , گزارش رنج و خون دلی بود که از آغاز تاریخ
اسلام تا عصر حاضر خاموش و آرام در قلب عالمان متعهد و فقیهان
مسوولیت آشنا جا خوش کرده بود. رنجی که چون سوهان , دل دردمند آنان
را ذره ذره می خورد و مدام بر جگرخراشی ادامه می داد. رنج , رنج آگاهی
بود که بر ترکتازی جاهلان ریاکار می نگریست و جز خویشتن خوردن کاری
کاری از دستش بر نمی آمد.
درد,درد آفتاب بود که چشم برابرهای تیره و تاریک فضای انسانها دوخته بود
واین که قلمرو پرتوافشانی خویش را غبارآکند می دید در خود می پیچید.
رنج جانکاهی که کاسه صبرایوبی دریادلان ساحل ناآشنا را نیز, گاه و
بیگاه لبریز می ساخت و مهر سکوتی را که سالیان سال بر لب داشتند
می شکست و چون آتش فشانی سرکش ناگفتنیهای فراوان را برون می افکند.ای
کاش ,این آتش فشانهای خاموش
آنچه گفتنی بود می گفتند،اماافسوس که جاهلان بدوراز
عالم رنج و دردآگاهی , آب سردی بر آن همه خروش و جوشش می ریختند و آتش
فشانهای مواج و سرکش را آرامش و سکوت دوباره می دادند و فریادهای
جگر سوز را به شقشه ای تبدیل می کردند که[ هدرت ثم قرت] .1
پیام امام , نه سخن امروز, که رنج همیشه تاریخ آگاهی است و حیات
هیچ مصلح و طلایه دار حق از آن تهی نیست . علی[ ع] در خطبه[ شقشقیه] به
تقریر آن نشسته وامام حسن[ ع] بااین مضمون از آن یاد کرده است :
[ ای مردم , تا ویژگیهای هدایت را نشناسید[ تقوی] را نخواهید شناخت .
زمانی که بی اعتنایان به قرآن را نشناسید به قرآن چنگ نخواهید زد.
تا وقتی که از ویژگیهای تحریف گران کتاب الهی آگاهی درست نداشته
باشید قرآن را به بایستگی نخواهید خواند.
اگر بدین امور بی اعتنایی و محرفان آشنایی یافتید بدعت وافزون
سازیها را خواهید شناخت و بر تحریف و دروغهایی که خدا بستند آگاهی
خواهید یافت و خواهید دید که هوا پیشگان چسان هوا پرستی کرده اند...2
وامام حسین[ ع] پرچم داران جهل و
خرافه را مورد عتاب قرار می دهند و دل آزردگی خویش رااز آنان چنین
ابراز می کند:
ای مشهوران بدانش و معروفان به خوبی و شهره یافتگان به خیر
خواهی ,ای کسانی که به خاطر خدا, در نظر توده مردم , پر هیبت جلوه گر
شده اید, آنسان که شریفان پرابهتتان می دارند و ضعیفان مکرمتان
می شمارند و برافرادی که هیچ بدانان فضل ندارید مقدمتان می دارند.
وقتی نیازمندان دست کوتاه می گردند شما را شفیع قرار می دهند. شمایی
که باابهت پادشاهانه و بی اعتنایی بزرگانه گام برمی دارید, آیا جز
این است که دست یابی به همه اینها به خاطرامیدواری به شما در راه
قیام به حق الله است ؟ . 3
و آنگاه چنین ادامه می دهد:
[ ... شما به خاطر
نقص عهود پدرانتان فریاد برمی آورید, ولی با آن که می بینید پیمانهای
الهی در بین مردم نقص می گردد و تفقهد رسول خدا[ ص] بی ارزش و کم بها
شمرده می شود آرام نشسته اید. کوران , لالان و زمین گیران در سطح شهرها
بفراموشی سپرده شده اندو شما بدانان رحم نمی کنید. نه تنها بفرا
خورشان و مقامتان دراین راه کار نمی کنید که به اقدام کنندگان در
این راستا هم فروتنی نمی کنید. با نرم خویی و سازش با ستمکاران خود
را آسوده می دارید]. 4
وامام سجاد[ ع] با خطاب به یکی از همان تندیس های فساد و
تباهی در مجموعه غاصبان حق هدایت از عالمان متعهد و مسوول ,
مزدوری وی را مورد توبیخ قرار می دهد و بهره ای که ستم پیشگان ازاین
قماش روحانی , در برابراجر و مزدی ناقابل می برند, گوشزد می کند و
حیات علمی و سیاسی آنان را چنین تقریر می کند
[ ای شهاب !وقتی ترا دعوت می کنند جزاین است که می خواهنداز تو
[تیرکی] بسازند که آسیاب ستمشان بر محور آن بچرخد،پلی بپردازند که
از روی آن به فلاکت آفرینشان عبور کنند،نردبانی فراهم آرند که بسیه
روزها فراز آیند،مبلغی بسازند برای ضلالتشان و ترا بدنبال خویش همی
کشند.
از راه تو نسبت به علماء حقیقی , بدبینی و تردید در بین مردم ایجاد
می کنند و دل ناآگاهان را به سوی خویش می کشند.
آن قدر که تو سرپوش بر فسادشان گذاشته ای و مردم را بسویشان جذب
کردی , نزدیکترین وزراء و قویترین معاونانشان نتوانستندانجام دهند.
در برابر آنچه از تو گرفتند کم بهایی
پرداختند و در مقابل آنچه که برایت آباد کردند چه بسیار خراب
ساختند]... 6 .
رنجی که امام امت , دراین پیام از آن یاد کرده است , رنج همگی
امامان معصوم و جملگی مصلحان و فقیهان درد آشناست و در کلام یکایک
آنان گلایه و شکایت از روحانیت فاسد و بیان مظلومیت عالمان و
روحانیون صادق و منذر متبلوراست که گزارش گوشه هایی از آنها نیز
مقدوراین مقال نیست
ازاین روی , در نگاهی گذرا به پیام امام سه محور مهم 7 آن را
ارتباط تنگاتنگ با حوزه های علمیه دارد در حد وسع نوشتار مروز
می کنیم . بدان امید که آگاهی و عمل به آن مهمترین و ریشه دارترین مشکل
نظام روحانیت رااز فراروی فیهان رسالت آشنا و حاملان وحی الهی
بردارد.امام امت , دراین پیام , علاوه بر آن که گزارش گونه ای از
عملکردانقلاب در دهه گذشته راارائه داده است , در خصوص روحانیت و
اجتهاد سه موضوع مهم را به بررسی کشیده است .این سه موضوع عبارت است
از: 1. بیان ویژگیهای روحانیت سالم . 2. تقریر خصوصیات روحانیت
فاسد،3. ترسیم درست ازاجتهاد.
1. ویژگیهای روحانیت سالم
روحانیت حقیقی اسلام , روحانیتی است با خصوصیات و ویژگیهخای مختص به
خود که فراتراز لباس و عنوان در جای جای تاریخ پرحادثه اسلام حضور
داشته و دارد و بدوراز هیاهو و جنجال مقدس نمایان کم خرد, پرچم
هدایت را در شرایط سخت و طاقت سوز برافراشتند. درد بزرگ این
طلایه داران آزادی و آگاهی آن بود که گرگهایی درنده و روبه کان
پرتزویراز سویی و تندیس های حماقت و جهل از سوی دیگر, توده
ناآگاه , را که با ظاهر بسنده می کنند واز ژرفایی بدورند. بدنبال
خویش می شکاندند و فضای هدایت و راهنمای رااز دلسوزان ره آشنا
می گرفتند. معضل صالحان فرزانه , بااین حیله گران جهل پیشه در آن بود
که توده مردم به ظاهر آراسته آنان خیره می شدند و ملاکهای واقعی
عالمان و فقیهان دینی را را فراموش می کردند. به قول مرحوم شهیدبهشتی :
[... بسیاری از مردم , حتی برخی از خواص , بجای آن که اشخاص را بملاک
علم و فضیلت و تقوی بشناسند به لباس می شناسند. در محیط ما لباسش
اساس روحانیت شمرده می شود. بسیاری از مردم , هر که دراین لباس باشد
روحانی می شمرند بی آن که بخود زحمت دهند درباره علم و تقوای او, که
دو رکن اصلی روحانیت است , به اندازه کافی تحقیق کنند]... 8 .
روحانیت اصیل و فقیهان همت اسلام , در طول حیاتشان ,ازاین شرایط
سخت و ناگوار رنج می بردند و در تنهایی خون می گریستند. تلاش آنان در
این بود که بتواند ذهن جامعه رااز تنگ نظری و ظاهر بسندی خارج کنند
آنان را با ویژگیهایی که در متن روایات بکرات و با تاکیدات فراوان
از آن یاد شده است . 9 .امام امت نیز, در پیام خویش به پاره ای از
این ویژگیهااشاره دارند که به اجمال می توان چنین یاد کرد:
الف : مستضعف گرایی
مستضعف گرایی , بارزترین ویژگی داعیان حق و مصلحان
صالح و در راس همه پیامبران الهی بود. محفل انبیاء مجمع سیلی
خوردگان تهی دستی بود که در سایه غیرت دینی و شعورانسانی آنان ,
حقوق مغصوب خویش را می جستند. بر گرد پیامبران ,اکثریت فقراء و
تهی دستانی حلقه می زدند که از ستم و تجاوز ملا و مترفین به تنگ آمده
به انتظار منجی نشسته بودند. برخورداران و ثروتمندان , زمانی حق حضور
در چنان محفلهائی می یافتند که رنگ تعلق به مال و منال رااز دل
خویش می زدودند واز بند بندگی ثروت می رستند.
حضور مداوم تنک کیسگان بر گردانبیاء چنان معمول و شایع بود که
می توان با چنین معیاری انبیاء حقیقی رااز مدعیان کاذب نبوت در طول
تاریخ شناخت وصف آنان رااز خیل دروغگویان پر تزویر جدا ساخت . تعبیر
قرآنی[ ملاو مترف] 10 در مورد معاندان حق و مخالفان انبیاءاین
مدعا را تثبیت می کند که جنگ انبیاء جنگ فقر و غنا بود. ستیز نداران
با برخورداران , عین ستیز حق با باطل بود. به درگیریهای پیامبراسلام
[ص] وائمه اطهار[ ع] نیز بایدازاین زاویه نگریست ،چرا که اولین
پاسخ دهدگان به دعوت پیامبر[ ص] , گروهی کم درآمد و به بند کشیده ای
بودند که ردپای مترفین مکه بر سر و صورت پشت آنان گواه گویای
استضعافشان بود.
نخستین و پا برجاترین معاندان وی نیز, تاجران و کاروانداران اتراف
پیشه ای بودند که با هزار حیله و تزویر, توده مردم را به بند کشیده
بودند. در پنج سال حکومت علی[ ع] نیز, دشمنان آن حضرت را, به جز در
جببه حماقت و نادانی , علفهای هرزاتراف و شاخه های بدیمن ملا تشکیل
می دادند که بر سبزه زار دین و درخت تنومنداسلام رسته بودند و آن
بزگوار, خویش را ملزم می دید که این الهی رااز چنگ برخورداران مترف
بیرون آورد و شلاق خوردگان زجر کشیده را, که صاحبان حقیقی قدرت و
حکومت بودند واینک از حق خویش محروم گشته اند, وارد گود کند. 11
روحانیت اصیل پیروانبیاء عظام وائمه اطهار
نیز, در طول حیات خویش براین گریزاز جبهه اتراف واستقرار در جمع
نداران تاکید داشتند و هیچگاه گوهر دین را به پای پول پرستان
نمی ریختند 12 و به تعبیرامام امت :
[علماءاصیل اسلام , هرگز زیربار سرمایه داران و
پول پرستان و خوانین نفرفته اند و همواره این شرافت را برای خود حفظ
کرده اند واین طلم فاحشی است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار
اسلام ناب محمدی با سرمایه داران در یک کاسته است ... روحانیت متعهد,
بخون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و
نخواهد داشت . آنها با زهد و تقوی و ریاضت درس خوانده اند و پس از
کسب مقامات علمی و معنوی نیز, به همان شیوه زاهدانه و با فقر و
تهی دستی و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگی کرده اند و هرگز زیر بار
منت و ذلت نرفته اند].
بااین نگرش به مساله روحانیت , محک[ استضعاف گرایی] در شناخت
عالمام متعهداز مدعیان دروغین , جایگاه خود را بدست می آورد و توده
مردم , هر صاحب لباسی را با عالم دینی اشتباه نخواهند گرفت و بازار
مکاره خیل تزویرپیشگان دین فروش ,از رونق خواهدافتاد وانسان
مومن , مظاهر حماقت را به جای تعهد و تدین عالم دینی , محم گزینش
قرار نخواهد داد
ب : غیرت دینی
روحانیت راستین اسلام , آکنده از غیرت و حمیت دینی است و غم
دین آنی وی را آسوده نمی گذارد. دلحره و تحریف دین از سوی معاندان ,
آرامش و سکون او را در هم می ریزد و تشویش خاطراز کم سوئی مذهب در
بین مردم واژه آسایش رااز قاموس زندگیش می زداید. آنجا که حراست دین
به همت و تلاش علمی نیازمنداست به محققق قدرتمند تبدیل می گردد 13 و
آنجایی که در قیام و مبارزه محتاج است پای در رکاب می نهد و به
افکندن طرحی نو کمر می بندد. به خاطر غیرت دینی و حمیت مذهبی بود که :
حوزه های علمیه و
علماء متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع , مهمترین پایاگاه محکم اسلام
در برابر حملات وانحرافات و کجرویها بوده اند. علماء بزرگ اسلام , در
همه عمر خود تلاش نموده اند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج
نمایند... جمع آوری و نگهداری علوم قرن و آثار واحادیث پیامبر
بزگوار و سنت و سیره معصومین , علیهم السلام و ثبت و تبویب و تنقیح
آنان , در شرایطی که امکانات بسیار کم بوده است و سلاطین و ستمگران در
محور آثار رسالت همه امکانات خود را بکار می گرفتند, کارآسانی نبوده
است .
غیرت دینی عالمان متعهد و روحانیت اصیل , مهمترین عاملی بود که در
طول تاریخ , آسایش و رفاه رااز زندگی آنان می گرفت و آنان را در تمام
انقلابها و نهضتهای سالم پیشگام و پیشرو قرار می داد و در نهایت ,
تبارنامه بلند شهیدان فضیلت را رقم می زد که همچنان بر کرانه آن
شهیدانی دیگرافزوده می شود و به تعبیرامام امت
[ در هر نهضت وانقلاب الهی و مردمی , علماءاسلام
اولین کسانی بوده اند که بر تارک جبینشان خون و شهادت نقش بسته است .
کدام انقلاب مردمی اسلامی را سراغ کنیم که در آن حوزه و روحانیت پیش
کسوت شهادات نبوده اند و بر بالای دار نرفته اند واجساد مطهرشان بر
سنگ فرشهای حوادث خونین به شهادت نایستاده است ؟].
محک غیرت دینی , برای بازشناسی روحانیت راستین از میان روحانی
نمایان دنیازده , محکی است شایان توجه که در کلمات معصومان بدان توجه
فراوان شده است . 14اگر[ ظاهر آراسته ای] در برابر حملات فرهنگی علیه
اسلام و شرافت دینی مسلمانان خم به ابرو نیاورد و در مقابل ستم و
تجاوز به جان مسلمانان جهان بی فتاوت مدعی دین و مقام روحانیت باشد.
ازاین رو, آنان که در بربر خدشه دار شدن ارکان[ ولایت گل مولایی] غوغا
راه می اندازند و در مقابل اهانت به کیان اسلام , قرآن و پیامبر
اکرم[ ص] رنجیده خاطر نمی گردند, نمی توانند معرف روحانیت اصیل و
راستین باشند
ج : صداقت :
فتوت و مردانگی عالمان دین و فقیهان راستین غیراز صداقت و درستی
را بر آنان بر نمی تابد آنان بند تعلق گسسته اند. نه طمع در جانشان
لانه کرده است که در پی بدام افکندن خلق الله , رداء بپوشند و قباء
تزویر بر تن کنند،و نه ترس در وجودشان جا خوش کرده است که برای
حیات چند روزه , بیرق نادرستی برافراشند و طریق فریب پیشه کنند.
براساس آگاهی و تعهد حرکت می کنند و برپایه وظیفه دینی و حکم الهی
گام بر می دارند. نه تفرقه مریدان , توان واراده رااز آنان
می ستاند،و نه صید بیشتر ناآگاهان , به تمارض و گردن کجی مجبورشان
می سازد.
آنان صداقت خویش را نه با کلام که با گامهای استوار و
قامتی برافراشته در برابر طاغوتیان و ستم گستران به اثبات می رسانند و
تقوی و پاکی را نه با لق لق زبان واداهای فریبکارانه که با پانهادن
در گود زندگی اجتماعی - سیاسی مردم و حرکت دادن جامعه در مسیر حریت
و آزادی مبرهن می سازند.
برای روحانیت راستین اسلام ,[ صداقت] اصل خدشه ناپذیر زندگی است و
هیچ ملاحظه دنیوی نمی تواند آنان رااز راستی و صداقت بدور کند. به
بازی گرفتن دستوارت دینی که در قاموس حیات روحانی نمایان ,اصل مسلم
است , در زندگی روحانیت اصیل , منفورترین و چندش آورترین عمل ممکن
می باشد. روحانیت اصیل , در پاس صداقت و درستی , نه تنهااز عرض و مال
دنیا که از جان و هر آنچه در طبق اخلاق دارد مایه می گذارد و به تعبیر
امام امت :
[... بند بند حدیث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره
پیکرشان گواهی کرده است] .
د: مسئولایت پذیری :
مسوولیت پذیری و تحرک مداوم ,از ویژگیهای بارز روحانیت حقیقی اسلام
است . روحانیت اصیل اسلام ,از خمودی و گوشه گیری نفرت وصف ناپذیر دارد
و خود را در برابر دین خدا و بندگان الهی مسوول می داند. باانجام
چنداستخاره و خواندن چند سطر دعا, و دست بالا,امامت جماعت چند
پیرمرد و پیرزن , وظیفه دینی خویش را تمام شده تلقی نمی کند،بلکه این
قبیل اموررا وظیفه حقیقی عالم دینی نمی شمارد،چرا که مسوولیت
روحانیت قیادت امت اسلامی است و خلاصه کردن آن در چند دستور فرعی دینی
فراراز مسوولیت شرعی می باشد. روحانیت اصیل ,ازاین که بهره گیری
مردم از آنان به چنین امور کوچک خلاصه شده است , در رنج و ناراحت
هستند و به تعبیر مرحوم شهید بهشتی :
[ آنان ازاین که استفاده مردم از روحانیان گذشته از تقلید و
پرسیدن مسائل , به امامت جماعت ,اجارء صیغه عقد و طلاق , نامگذاری
مولود جدید,استخاره , خواندن دعا در گوش مسافر, نماز بر مرده , بر
15چیدن مجالس ختم , روضه خوانی و نظائراینها منحصر شده است ناخرسندند]
این امور گر چه برای روحانیت بدلی ,اصلی ترین وظیفه و به اعتبار
کاربردش , در راستای تحمیق مردم , مهمترین مسوولیت تلقی می گردد،لکن
در دیدگاه روحانیت اصیل ابزاری بشمار می آید که برای دور ساختن
روحانیت از وظیفه اصلی آن پر مشتری شده است . روحانیت حقیقی ,
مسوولیت اصلی خویش را قیام به تکالیف الهی وایجاد عدالت در جوامع
بشری و گسستن بند بندگی غیر خدااز دست و پای انسانها می داند واین
مسوولیت را در هیچ شرایطی فراموش نمی کند.امام امت ,احساس مسوولیت
را مهمترین خصیصه روحانی اصیل می شمارد و آن را عامل حیات روحانیت
می داند. و در پایان توصیف روحانیت حقیقی اسلام چنین خلاصه گیری می کند:
[... بهرحال , خصوصیات بزرگی چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب
علم و عدم وابستگی به قدرتها و مهمتراز همه احساس مسوولیت در
برابر توده ها, روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است] .
2. ویژگیهایروحانیت فاسد
شاخص تقلب و بدل , میان گروههای اجتماعی ,ارتباط مستقیمی با موقعیت
و جایگاه آنان در جامعه دارد. برخورداری از موقعیت بالا, متغیر تقلب
را فزونی می بخشد و محرومیت از جایگاه چشم گیر, درصد رغبت بدیها را
پایین می آورد. روحانیت به خاطر مقبولیت واحترام عمومی , در طول قرون
از آفت پیدایش[ بدل] مصون نبوده است و بدین جهت واژه روحانی نمااز
دیرباز, در فرهنگ حوزوی و جای پایی باز کرده است .
پیدایش نحله های فکری ناسالم وانحرافی در حیات علمی و سیاسی
حوزه ها گواه گویایی است که[ روحانی نما] و[ عالم متقلب] پدیده ای
نوظهور نیست و در یک تحقیق دقیق تاریخی , می توان ریشه های آنان را در
صدراسلام جست . در روایات اسلامی , تشریح ویژگیهای عالمان فاسد و تحذیر
مردم از فریب آنان به فور یافت می شود 16 که همه اینان شاهد بر
قدمت موضوع واهمیت خطر آنان بر یان اسلامی است .امام امت دراین
پیام ژرف , با تفصیل بیشتری به مساله روحانیت فاسد پرداخته است و با
گستردگی اوصاف وافعال آنان را در طول چندین دهه مبارزه و تلاش
نیروهای در خط امام توضیح داده است .اوصافی که از مجموعه کلام امام ,
روایات دینی و عملکرد روحانی نمایان بدست می آیدازاین قراراست :
الف : حماقت پرستی
در قاموس زندگی روحانیت فاسد[ حماقت و ناآگاهی] عزیزترین واژه و
مهمترین هدف است . حیات روحانیت فاسد, پیوند ناگسستنی با حماقت دارد
و آگاهی و بصیرت بمنزله سنگی است که بر شیشه عمر آن می خورد. روحانیت
فاسد,از ناآگاهی مردم ارتزاق می کند و بدین خاطر در راه تعمیق و
توسعه آن از هیچ کوشش دریغ نمی کند.اعتقاد به خرافات وایمان به
پاره ای از سنتهای بی محتوا واشتغال زا در مجموعه اهداف روحانی
نمایان جایگاه بلندی دارد. آنان بهرشکلی به پای گرفتن .این امور کمک
می کنند.اصلی کردن مستحبات و متروک ساختن وظائف واجب دینی , معتقد
کردن مردم به ثوابهای گزاف برای اعمال واوراد نامعتبر, که بی شباهت و
گرانفروختن اجناس بنجل از سوی کاسبهای متقلب نیست ,از تلاشهای معمول
روحانیت فاسد بشمار می آید. روحانیت ناسالم بین ایمان و تعقل تضاد
عمیق می بیند و بصیرت و آگاهی را مبادین اعتقاد تدین می شمارد. در
دیدگاه او تعبد و پذیرش بی چون و چرا, عین دین داری , و تفکر و بازیابی
ریشه های مسائل , خروج از محدوده دین است . 17
روحانیت فاسد, در راه تعمیق حماقت , آنچنان تلاش می کند که
به مرور بر خویش نیز, موضوع مشتبه می گردد و کم کم خود به گریزاز
آگاهی و بصیرت گرفتار می آید. بازشنائی روحانیت ناسالم ,از طریق
دستیابی به جهتهای تبلیغی آنان روشی است که برای همه قابل دسترسی
است . روحانیتی که مردم رااز رسیدن به آگاهی و بصیرت منع می کند و
بسوی تعبدهای بی اساس سوق می دهد, نمی توان از مجموعه روحانیت ناسالم
بیرون باشد. در ورای فعالیتهای این قبیل عالم نمایان , باید بدنبال
اهداف نفسی واغراض فریبکارانه گشت . آنچه که قبل ازانقلاب و بعداز
آن بعنوان جدایی دین از سیاست تبلیغ می گشت و دست یازیدن به تلاشهای
سیاسی دون شان روحانیت معرفی می شد گونه ای از فعالیتهای
تحمیق گرایانه و فریبکارانه روحانیت فاسد بود. روحانیت فاسد, در
آگاهی به واقعیتهای جامعه نوعی اجبار به پذیرش مسوولیت می دید،از
این روی برای این که خویش ار گرفتار نکند طاقچه نشینی و قداست کاذب
روحانیت را دراعتقاد مردم ایجاد و تقویت می کرد. در چنین شرایطی ,
پرهیزاز فعالیتهای سیاسی و آگاهی بخش , نه تنها فراراز مسوولیت
شمرده نمی شد که دست یازی به تلاشهای مزبور خروج از مشی دینی و آلودگی
در مسائل دنیوی بشمار می آمد. پرهیزگرایی از مسوولیتهای اجتماعی ,
که به ناحق جانشین واژه پر بار تقوی شده بود, به خاطر تبلیغات
گسترده روحانیت ناسالم , کم کم در سطوح بالای حوزه ها نیز جای پای
خویش را محکم کرده بود.امام امت ,ازاین خصیصه روحانیت ناسالم چنین
یاد می کند :
[وقتی شعار جدایی دین از سیاست جاافتاد و فقاهت , در منطق
ناآگاهان , غرق شدن دراحکام فردی و عبادی شدن و قهرا فقیه هم مجاز
نبود که ازاین دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت
نماید. حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد بزعم بعض افراد,
روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش
ببارد والا عالم سیاسی و ورحانی کاردان و زیرک کاسه ای زیر نیم کاسه
داشت واین از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه می رفت متدین تر
بود. یادگرفتن زبان خارجی , کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک بشمار
می رفت] .
ب : وابستگی
از خصوصیات روحانیت
ناسالم وابستگی به دشمن بود. روحانیت فاسد بطور مستقیم و یا غیر
مستقیم در راه اهداف دشمنان دین گام بر می داشت واز جانب آنان تغذیه
می شد. حیات سیاسی این گروه در گرو حمایتهای پنهان و آشکار دشمن بود
و در واقع روحانیت ناسالم بین نیروهای مبارز و روحانیت اصیل به
ستون پنجمی می ماند که دشمن برای ضربه زدن از درون نهفته بود که
آزارهای روحی بر روحانیت سالم رااین گروه به نمایندگی از دشمن
بعهده داست . با تعبیر دیگر, زمینه های فرهنگی لازم برای ترکتازی دشمن
رااین جناح فراهم می ساخت .امام امت براین باوراند که باید در
راستای تبیین جنایت دشمن ازاین بازوی فکری آنان نیز یاد شود و به
تعبیرایشان :
یکی از مسائلی که باید برای طلاب جوان ترسیم شود همین قضیه است که
چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و ساده لوحان بی سواد,
عده ای کمر همت بستند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و
آبرو مایه گذاشتند.اوضاع مثل امروز نبود هر کس صدرصد معتقد به
مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهای مقدس نماهااز میدان بدر می رفت .
18 ترویج تفکر شاه سایه خداست 19 و یا با گوشت و پوست نمی توان در
مقابل توپ و تانک ایستاد واین که ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم
20 و یا جواب خون مقتولین را چه کسی می دهد واز همه شکننده تر شعار
گمراه کننده حکومت قبل از ظهورامام زمان[ ع] باطل است 21 و هزران
ان قلت دیگر, مشکلات بزرگ و جان فرسایی بودند که نمی شد با نصحیت و
مبارزه منفی و تبلیغات جلو آنها را گرفت .
در دوران مبارزه و نفوذ فوق العاده روحانیان متحجر,اعلان وابستگی
آنان به دشمن برای توده مردم که تحت الشعاع تبلیغات روحانیان متحجر
قرار داشتند باورکردنی نبود،لکن پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و
افشا شدن اسناد ساواک 22 و نیز در پی تسخیر لانه جاسوسی , و برملا گشتن
روابط روحانیون متحجر و مقدس نما با قدرتهای خارجی , وابستگی روحانیت
نفوذی آشکار گشته است .اسناد لانه جاسوسی , وقتی از خطوط میانه در
بین روحانیون بحث می کند,افرادی زیادی از مقدس نمایان فریب پیشگان
را نام می برد
که یا با هماهنگی و یااز روی جهالت علیه روحانیون آگاه وارد گود
می شدند. یکی ازاین اسناد حرکت و تلاش علیه امام خمینی را چنین گزارش
می دهد:
[ واسطه سیاسی گفت : آیت الله
شریعتمداری مایل است حمایت بی سروصداری آمریکا را برای رقایت مذهبیون
میانه رو, با خمینی داشته باشد .
اسلامی نیا گفت : که اگر حقیقا دولت آمریکا می خواهد که حمایت خود
رااز میانه روها نشان دهد و نهایتا با آنها همکاری کند زمانی که
کوشش خمینی در هم رسخت , وقتی برای شروع فرا رسیده است . علاوه براین ,
مانند تمام آیت الله ها, شریعتمداری حمایت سایر علماء را می خواهد. هر
کوششی که برای بدست آوردن حمایت مذهبی صورت می پذیرد, باید تماس با
دیگر ملاها و حجه الاسلامها و غیره را نیز در بر بگیرد که بنابراین وقتی
که آیت الله ارشد درخواست اقداماتی را می نماید دیگر خواهند گفت :او
صحیح می گوید. مامور سفارت گفت :این کار مثل تلاشی بزرگ برای یک دولت
بنظر می آید نه برای یک سفارت
اسلامی نیا فقط با نظر موافق خندید]. 23
این سند, نمونه ای از دهها سندی است که ارتباط روحانیت فاسد را با
دشمنان دین نشان می دهد.ازاین قبیل اسناد, علاوه بر مجموعه اسناد
لانه جاسوسی , در کتابهای مختلفی می توان نمونه هایی یافت .
ح :اتهام پیشگی
از ویژگیهای دیگر
روحانیت مذموم اتهام پیشگی آن است .این قبیل روحانیان , نخست , تعبد و
اعتقاد بی چون و چرا را در میان مردم رواج می دهند و در پی آن برای
بیرون کردن رقیب از میدان ,از حربه تکفیر بطور ناجوانمردانه بهره
می گیرند. تکفیر و تفسیق از دیدگاه اینان ابزار کارآمدی است که بدون
کوچکترین ترحم باید بر جبین هر مخالف ساده لوحی و تحجرگرایی بخود
شخصیتهای مبارز و متعهدی که در طول انقلاب و پس از آن تا پای جان در
راه اعتلای کلمه اسلام تلاش کرده و می کنند همگی در معرض اتهام این گروه
از روحانیان قرار گرفته اند. 24
در دیدگاه این قبیل از روحانیون , هر آن که در مسائل اجتماعی و
سیاسی جامعه اسلامی دخالت کند و مسلمانان را به بصیرت و آگاهی و تلاش
در راه نجات از دست کفر و شرک دعوت کند مستحق تکفیر و مجازات است .
اینان ریشه های باقی مانده ازاندیشه خوارجی هستند که با توجه به
شرایط زمانی و مکانی در شکلهای مختلف ظاهر می شوند. در دوران حکومت
علی[ ع] در شکل خوارج و در زمانهای متاخر, زمانی در لباس اخباریگری
انحرافی و در برهه هایی در کسوت ولایت مابی و تقدس گرایی ،لکن در تمام
این اشکال ازاصل تکفیر و تفسیق 25 غافل نبودند و آن را به مثابه
تیغی بران علیه اندیشه های سالم واصیل بار می گرفتندامام امت , در
این پیام خاطره تلخی ازاینان نقل می کند:
[...در مدرسه فیضیه , فرزند خرد سالم , مرحوم مصطفی ,از کوزه ای آب
نوشید کوزه را آب کشیدند،چرا که من فلسفه می گفتم] .
آیت الله مشکینی از رنجی که توسط این گروه از روحانیون بر وی و
همفکرانش واد شده است چنین یاد می کنند:
[ ....شما در قم نبودید
ببینید در دو ماه محرم و صفر, روی منبرها, چقدر به ما فحش دادند و
هتاکی کردند و تهمت زدند و ما را وهابی و ضدامام حسین[ ع] و ضد ولایت
اهل بیت معرفی کردند و چقدر مردم را بر ضد ما تحریک نمودند. مثل این
که خدا هیچ وظیفه ای برای اهل منبر, قرار نداده بود به جز فحش و
اهانت و تهمت نسبت به ماها! آنقدر روی منبرها, بر ضد ما تبلیغ کردند
که بسیاری از مردم باور کرده بودند که ما واقعا ضدامام حسین و ضد
ولایت اهل بیت هستیم و کار به جایی رسیده بود که من وقتی در کوچه عبور
می کردم زنها مرا باانگشت به یکدیگر نشان می دادند و آب دهن , بطرف
من می انداختند. یک روز به نمازجمعه آیت الله اراکی رفتم واز بش مردم
مرا به یکدیگر نشان می دادند واهانت می کردند دیگر به نماز جمعه
نرفتم]... . 26
اینان امروز نیزازاین ابزار به وفور بهره می گیرند و در مجالس و
محافل خصوصی , به ویژه درایامی که به بهانه عبدالزهراء هر فساد و
تباهی و خلاف شرعی را مجاز می شمارند. 27 سیل اتهام و تفسیق علیه
مسوولان نظام بخصوص شخصیتهایی که وحدت شیعه و سنی را مورد تاکید
قرار می دهد سرازیر می کنند. باید نسل جوان حوزه ها, در مورداین
مارهای خوش خط و خال حوزه ها فکراساسی بکنند و در مورد مراکزی که در
پایگاه تغذیه فکری و مادی این گروهها و تشکیلات است تصمیم انقلابی
بگیرند. طلاب جوان حوزه ها, باید مراکزاشاعه شایعه ها را در حوزه های
را در حوزه های علمیه و بویژه در حوزه علمیه قم شناسایی کنند و
روحانی نمایانی را که همه فعالیتهای نظام را با عناوین شرعی مورد
تقبیح قرار می دهندازاعتبار بیندازند
امام امت , ریشه اتهامهایی را که گاه و بیگاه در سطح کشور
پخش می شود در حوزه ها و بین معممین می بینند و می فرمایند:
[راستی اتهام امریکایی و روسی والتقاطی ,اتهام حلال کردن حرامها و
حرام کردن حلالها,اتهام کشتن زنان آبستن و حلیت قمار و موسیقی از
چه کسانی صادر می شود؟از آدمهای لامذهب , یا مقدس نماهای متحجر و
بی شعور؟ فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ
شهادت و شهیدان واظهار طعنها و کنایه ها نسبت به مشروعیت نظام
کارکیست عوام یا خواص ؟ خواص از چه گروهی ؟از بظاهر معممین یا غیر
آن ؟].
پاسخ این سوالات برای نسل جوان حوزه ها, که شاهد مجالس و محافل
ضدانقلابیون روحانی در گوشه و کنار هستند, روشن است ،و با کمی
کنجکاوری برای دیگران نیز, آشکار خواهد شد.
د: ریاکاری و دورویی
تزویر و ریاکاری ,از ویژگیهای بارز دیگر روحانیت فاسداست .
روحانیت فاسد برای حراست از حوزه نفوذ خود مجبوراست برای پیروان
خویش نمایی از خویش ارائه دهد که روحانی ایده آل و مورد قبول اسلام
بدان گونه معرفی شده است . روحانی که از مظاهر دنیوی بریده و تنها به
تقدیس پروردگار خویش اشتغال دارد واز بیرون وادی عبادت و پرستش
بطور کامل غافل است . بدین خاطر در پوشش حرکات و برخوردهای خود باید
نمایی ارائه دهد که با بریدگی از تعلقات دنیایی و غرق شدن در عالم
قدس و پاکی هماهنگی داشته باشند. روحانی فاسد, همیشه دو چهره متفاوت
دارد: چهره ای که از آن خودش است و در زندگی شخصی از آن بهره
می گیرد. دراین چهره انسانی است بی پروا و بی تعهد که در راه چاپیدن
حقوق افراد مشتضعف از هیچ کاری ابا ندارد. دراین چهره روحانی فاسد
از تمام امکانات دنیوی در حد بالا بهره می گیرد واز هیچ نعمتی خویش
را محروم نمی سازد. چهره دیگر روحانی فاسد, چهره ای است که باید برای
مریدان و تابعین ارائه بدهد. دراین چهره ,انسانی است بریده از مردم
و فرو رفته در عشق به خدا واولیاء خدا.
وجود خصیصه دو رویی و تزویر در
روحانی فاسد, وی را قادر می سازد در هر فرصتی مطابق شرایط رنگ عوض
کند و خود را با مقتضیات محیط تطبیق دهد. نمونه روشن تزیور و دو
رویی اینان در خصوص دخالت در مسائل سیاسی نمود پیدا کرد.افرادی که
در گذشته راه تسلط بر عوام را تز[ دوری از سیاست] می دیدند بعداز
انقلاب سیاستمدارانی شده اند که در تمام مسائل سیاسی از سیر تا پیاز
مداخله می کنند و در برابر آن موضوع می گیرند و به تعبیرامام امت :
[ دیروز مقدس نماهای بی شعور
می گفتند: دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است ,امروز
می گویند مسوولین نظام کمونیست شده اند. تا دیروز مشروب فروشی و فساد
و فحشاء و فسق حکومت ظالمان برای ظهورامام زمان ارواحناله الفداء
را مفید و راهگشا می دانستند,امروزازاین که در گوشه ای خلاف شرعی ,
که هرگز خواست مسوولین نیست , رخ می دهد فریاد وااسلاما سر می دهد. 28
دیروز حجتیه ای ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات
تمام تلاش خود را نمودند تااعتصاب چرغانی نیمه شعبان را بنفع شاه
بشکنند,امروزانقلابی ترازانقلابیون شده اند. ولایتی های دیروز که در
سکوت و تحجر خود, آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت
پیامبر واهلبیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز
تکسب و تعیش نبوده است ,امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت
ولایت دوران شاه را می خورند].
این نوع برخورد روحانی نمایان با مسائل , دقیقا برخاسته از دو
چهرگی و دو زیستی آنان نشات می گیرد.اینان که خود را پیروان دو
آتشه ولایت وامامت می دانند, در برابر سیره سیاسی ائمه[ ع] به توجیه و
تفسیر می پردازند واز زندگی عملی ائمه[ ع] چیزی را قابل پیروی
نمی دانند واز لحاظ عمل به مقتضای سیره ائمه[ ع] کاملا منکرامامت و
ولایت هستند. تفسیراینان از[ ولایت] دقیقا, تفسیری است که زمینه ساز
چپاول توده معتقد به ولایت است , که چنین تفسیری از ولایت نمایی از
دورویی و تزویر در مسائل کلامی می باشد
تحقیق در مورد روحانیت فاسد, نیازمند بحث گسترده تری است که جایگاه
مناسبتری می طلبد 29 و بسنده کردن به همین مقداراز ویژگیهای روحانی
فاسد, صرفا بخاطر ضیق نوشتاراست که بحث گسترده را بر نمی تابد.
برای اطلاع بیشتر, علاوه بر مطالعه نزدیک زندگی این گروه از روحانیون ,
می توان از نوشته هایی نیز بهره گیر که بعنوان پانوشت و منابع این
نوشته بدان اشاره خواهد شد.
3. ترسیم درست اجتهاد
تفسیر درست اجتهاد,از دیرباز مورداختلاف بوده است . بحثهای
فراوانی در گذشته از سوی عالمان و فقیهان دراین خصوص انجام یافته
است . زمینه های تاریخی پیدایش اجتهاد, سیر تحولات در تفسیر و تبیین
آن , نظرات موافقان و عقیده مخالفان اجتهاد و دهها بحث مربوط به آن
از مباحثی است که باید در زمینه اجتهادانجام گیرد،لکن دراین مقال
از پیشینه های تاریخی مبحث صرف نظر می شود و تنها مبحث فقه پویا و
سنتی که دراین اواخر در حوزه اجتهاد واستنباط پیدا شده مورد
بررسی قرار می گیرد.این دو واژه که بعنوان مکمل تعبیر, به[ فقه]
اضافه شد, بظاهر هر کدام بار خاصی دارد که طرفداران آن دو تعبیر,
بربار مزبور تاکید دارند و پای می فشارند. لکن با دقت در مجموعه
کلمات , چنین بدست می آید که مراد طرفین چندان از هم فاصله ندارد و
آنچه که موجب این صف بندی شده است ترس موهومی است که هر کدام از
طرفین بدان گرفتار شده اند, که به اعتقاد دست اندرکاران این مجله اگر
تحریر محل نزاع درستی انجام یابد, آراء و نظرات , تا حدود زیادی ,
بهم نزدیک خواهد شد. در صورتی که بار سیاسی و گروهی آن کنار گذاشته
شود و بعنوان یک بحث علمی طرح گردد, قطعا نتایج مفیدی ببار خواهد
آورد 30 .
ابهام در فقه سنتی و فقه پویا
امام امت در مواقع متعددی طرفداری خویش رااز فقه سنتی و فقه صاحب
جواهری ,اعلام کرده اند و به حوزه های عملیه سفارش کرده اند که ازاین
طریق تخطی نکنند. گروهی که بعدها بعنوان طرفداران فقه سنتی , نام
گرفتند. تفسیر درستی از فقه سنتی ارائه ندادند و درارتباط با مقصود
حضرت امام تبیین لازم را بیان نکردند. در حول این مبحث , سوالات
اساسی و تعیین کننده ای وجود دارد که اگر بدانها پاسخ روشن داده شود
اختلاف نظر تا حدودی کم رنگ خواهد شد. پرسشهایی که دراین مقوله مطرح
است ازاین قراراست :
آیا مراداز فقه سنتی , روش و متداستنباطی متداول دربین علماءاست
یا منظور
تاکید بیشتر به مستنبطات فقهاء سلف می باشد؟
در مورد مقولات جدیدی که امروز وارد مجموعه متداستنباط شده یا
وجود کم رنگ گذشته آنها پررنگ تر گشته است چگونه بایداندیشید؟
مقولاتی نظیر: زمان و مکان , شرایطاجتماعی , مصلحت جامعه و نظام ,
اصل حکومت و حاکم وامثال آن که در سیستم استنباطی گذشته مراعات
نمی گردید و دست کم حضور ملموس نداشت . آیا[ فقه سنتی] , دراین موارد
دیدگاههای روشنی ارائه می دهد یا نه ؟
[متد شناسی] امروز علمی است که روزبروز پیشرفت می کند و به نکات
دقیقی دست می یابد با توجه به اینکه روش استنباط[ و طریقه اجتهاد],
مقصود با لذات نیست و بعنوان ابزار کشف حکم الهی قابل طرح است , آیا
می توان مطالعات متدشناسی در زمینه اجتهادانجام داد یا نه ؟
فقه سنتی , با عواملی که بطور غیرمستقیم دراستنباط موثراست و در
سیستم استنباطی گذشته تحقیق لازم در مورد آن انجام نگرفته , نظیر:
سیستم فکری مستنبط, جهان بینی وی , محیط اجتماعی و سیاسی و فکری و
موقعیت اقتصادی او چگونه برخورد می کند؟ آیا توسعه در متداستنباطی ,
که بر پایه دقیق استوار باشد, به سلامت دین ضربه می زند یا آن که
تحقیقات جدید در روش استنباط به کمک فقیه می آید تا وی را در دستیابی
به احکام اسلامی قدرتمندتر سازد؟
اینها سوالاتی است که برای روشن شدن مقوله فقه سنتی , نیازمند
پاسخهای روشن است .
پاسخ بدان سوالها در کنار تبیین فقه پویا,از سوی طرفداران این
روش وارائه پاسخهای لازم برای سوالاتی که حول محور فقه پویا, مطرح
است کمک فراوانی به نزدیک شدن آراء و دستیابی به روش واحد می کند.
سوالاتی که حول فقه پویا, مطرح است بدین قرار می باشد:
1.انگیزه پیدایش این نظریه در فقه چیست ؟ آیا غیراز دغدغه
توانمندی دین در برخورد با[ حوادث واقعه] عامل دیگری در پیدایش این
نظریه دخیل است ؟
2. آیا فقه پویا, به تحول در متداستنباط می اندیشد یا به جابجایی ,
توسعه , حذف در موضوعات , کتب و مقولات فقهی و هماهنگ سازی آن با
مقتضیات روز؟
3. آیا فقه پویا, نسبت به چهار منبع مورداعتماد در فقه سنتی
تردید روا می دارد یا آن که به اعتبار منابع مزبوراذعان دارد و در
روش برخورد با منابع یاد شده , جدیدی ارائه می دهد؟
ریشه اختلاف
ریشه اختلاف و پیدایش دو نظریه یاد شده , در مساله ای است که
سالهای سال در حوزه های علمیه و بین علماء مطرح بود و در آثار خیلی
از متفکران بدان اشاره شده است .
از زمانی که حوزه های علمیه با تحول در زندگی مردم و سیستم اجتماعی
متفاوت با گذشته روبرو شدند به دو گروه فکری مجزا تقسیم گشتند.
گروهی از ترس در هم ریختن باورهای مردم , به نوعی موضع گیری دفاعی و
پرهیزگرایانه کشانده شدند و وظیفه خویش را پاسداری سنتهای سابق
دانستند.اینان از خدشه دار شدن قداست دین و نفوذاندیشه های انحرافی
در مجموعه معارف دینی واهمه داشتند. گروهی دیگر, به دغدغه ناتوانی
دین در پاسخ گویی به نیازهای جدید گرفتار آمدند و بر آن شدند با
تغییراتی در ذهنیتها و در مواردی با تجدید نظر طلبیها در پاره ای از
معارف , هماهنگی لازم بین دین و زمان بوجود آورند.
این انشعاب و دوگانگی , معلول انحرافی بود که نخست در سیستم اجتهاد
بوجود آمد. مکتب اجتهاد, که در برابر مکتب اخباریگری , بعنوان روشی
برای توانمندسازی مکتب درحل معضلات جدیدارائه شده بود پس از شکست
دادن مکتب اخباریگری خود به نوعی رکود و جمود گرفتار آمد.این رکود
و جمود,از جهاتی نسبت به جموداخباریگری زیانبارتر بود،زیرا در
جموداخباریگری , تعصب و تصلب به اخبار معصومین[ ع] مطرح بود و در
جمود مکتب اجتهاد, تاکید و تعصب بر آراء فقهاء گذشته باب گشت .این
گرفتاری برای مکتب اجتهاد باعث شد که نظرات ارائه شده از سوی فقیهان
رنگ گذشته را داشته باشد و تماس خویش را با واقعیت زندگی مردم قطع
کند،و به مرور به زادیده ای تبدیل گردد که در حاشیه زندگی مردم و
جامعه حرکت می کرد. 31 طریق مطلوب این بود که بجای اضافه کردن قیدهای
مکمل به فقه واجتهاد, تلاش شوداجتهادازاین حالت بیرون آید و
بعنوان ابزاری برای کشف حکم , قابل کاربرد در همه واقعیات زندگی طرح
گردد. به تعبیر دیگر, آنچه که بایسته بود, زدودن تحریفات از ساحت
[ اجتهاد] و نجات آن از رکود و جمود بود نه اضافه کردن قیود جدید .
امام امت در تفسیر ودازاجتهاد دقیقا همین روش را بکار می گیرند.
ایشان بر آن است که همان اجتهاد سنتی را غبار رکود و توقفی که
سالیان سال بر چهره اش نشسته است نجات بدهد و بدان حیات دوباره
ببخشد.
امام امت ,از سویی به موضوع توانایی
اسلام برای ارائه راه حل درست زندگی در تمام اعصار و بویژه در عصر
حاضر می اندیشد و می فرمایند:
[ما باید بدون توجه به غرب حلیه گر و شرق متجاوز و فارغ از
دیپلماسی حاکم بر جهان , در صدد تحقق فقه عملی اسلام بر آئیم والا
مادامی که فقه در کتابها و سینه علماء مستور بماند ضرری متوجه
جهان خواران نیست . و روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات , حضور فعال
نداشته باشد, نمی توان درک کند که اجتهاد مصطلح , برای اداره جامعه
کافی نیست . حوزه و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را
همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتراز حوادث
مهیای عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه های رایج اداره امور مردم ,
در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل
جدیداسلام نیاز پیدا کند،علماء بزرگواراسلام از هم اکنون باید
برای این موضوع فکری بکنند].
واز سوی دیگر, با تاکید فراوان به فقه سنتی و فقه جواهری تخطی
از آن را جایز نمی شمارد:
[ اما در مورد روش تحصیل و تحقیق حوزه ها,اینجانب معتقد به فقه سنتی واجتهاد
جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم اجتهاد به همان سبک صحیح است].
از جمع بین این ذو نظر, می توان چنین نتیجه گرفت که تاکیدامام بر
سبک و متد سنتی است , نه احکام مستنبط گذشته که معمول اجتهاد مصطلح
حوزه هاست .اجتهاد مصطلح , علاوه بر تاکید بر سبک سنتی بر مستنبطات
سنتی نیز,اصرار می ورزد. پس از ده سال از برقرار نظام اسلامی همچنان
غرق در مسائل فردی است و بریده از زمان و مکان و شرایط اجتماعی , در
فضای پرداخته خویش ,احکام و تکالیف انسان مسلمان مغروض را تبیین
می کند.اجتهاد مصطلح , به جنبه عملی فقه کاری ندارد،ازاین روی
مسائلی را مطرح می کند که موضوعات آن در زمان حضورائمه یا عصر فقهاء
گذشته مساله مردم بود.این دقیقا همان تحجراخباریگری است که
اینک در شکل تحجر در فهم موضوعات نمود پیدا کرده است .
...اما امت , برای این که فقه ازاین معضل نجات پیدا
کند و به واقعیت زندگی مردم راه پیدا کند و در عین حال از سبک سنتی
اجتهاد واستنباط واستنباط خارج نشود, به تفسیر درست اجتهاد سنتی و
جواهری می پردازد و چنین می گوید:
....اجتهاد به همان سبک صحیح است ،ولی این بدان معنی
نیست که فقه اسلام پویا نیست . زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در
اجتهادند. مساله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است , بظاهر همان
مساله , در روابط حاکم بر سیاست واجتماع واقتصاد یک نظام , ممکن
است حکم جدیدی پیدا کند. بدان معنی که با شناخت دقیق روابط اقتصادی
واجتماعی و سیاسی , همان موضوع اول , که از نظر ظاهر با قدیم فرقی
نکرده است , واقعا موضوع جدیدی شده است که قهرا حکم جدیدی
می طلبد . 32
با توجه به این تفسیر,اختلاف نظر موجود در باب فقه پویا و فقه
سنتی تا حدودی مرتفع می شود،زیرا سبک جواهری وقتی بااین دید, که
عامل زمان و مکان در آن مراعات گردد, بکار گرفته شود, قطعا,
می تواند هماهنگی خویش را با نیازهای زمان اثبات کند وازافرادی که
در مورد توانایی فقه نگران بودند رفع نگرانی کند. بااین شرایط,
اجتهاد بایداز کیفیت مصطلح کنونی پا فراتر نهد و در راه عملی ساختن
فقه و آوردن آن به زندگی واقعی مردم و بازیابی پاسخ پرسشهای حکومتی
اقدام کند
حوزه های علمیه برای آن که به این اهداف دست یابند, باید هدفی را
که امام در مورد فقه تعیین می کنند همیشه در نظر داشته باشند:
[حکومت در نظر مجتهد واقعی , فلسفه عملی تمام فقه در تمامی زوایای
زندگی بشریت است . حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با
تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است . فقه , تئوری
واقعی و کامل اداره انسان واجتماع از گهواره تا گوراست .
هدف اساسی این است که ما چگونه می خواهیم اصول محکم فقه را در عمل
فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم برای معضلات جواب داشته باشیم . و
همه ترس استکباراز همین مساله است که فقه واجتهاد جنبه عینی و
عملی پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان بجود آورد].
در نظر گرفتن چنین هدفی موجب خواهد شد که مدرسین حوزه ها و مراجع و
مجتهدین , عالی مقام , در پرداختن به هر موضوعی نخست بیندیشند که
چنین موضوعی در کجای زندگی اجتماعی , و دست کم فردی انسان , نقش دارد
و آیا چنین موضوعی ابهام حکمی دارد یا نه ؟
وجود چنین هدفی قطعااز کارهای تکراری جلوگیری خواهد کرد و
فقهاء رااز مسائل فرعی و غیر ضروری , که عمرهای عزیزی را بهدر داده
است , به سوی زندگی واقعی مردم و پاسخ گویی به دهها مشکل وابهام در
زندگی جامعه خواهد کشاند.
به امید آن روز[ حوزه]
پاورقی ها:
1. نگاه کنید به سخنان (ع) در خطبه شقشقیه و پایان نامطلوب آن و
تاسف شدیدابن عباس ازاین پایان غیر مرضی !
.2تحف العقول , .299, تصحیح علی اکبر غفاری ,انتشارات کتابفروشی
اسلامیه .
...انکم لن تصرفواالتفی حتی تعرفوا صفه الهدی و لن تمسکوا بمیثاق
الکتاب حتی تعرفواالذی بنذه ولن تتلواالکتاب حق تلاوته حتی تعرفوا
الذی حرفه فاذا عرفتم البدع والتکلف و رایتم الفریه علی الله و
التحریف و رایتم کیف یهوی من یهوی... .
. 3همان مدرک , .141. ...انتم ایتهاالعصابه بالعلم مشهوره و بالخیر
و بالنصیحه معروفه و بالله فی انفس الناس مهابه یهابکم الشریف
ویکرمکم الضعیف و بوثرکم من لافضل لکم علیه و لایدکم عنده . تشفعون فی
الحوائج اذاامتنعت من طلابها و تمشون فی الطریق بهیبه الملوک و
کرامه الاکابرالیس کل ذلک انما نلتمون بما یرجی عندکم من القیام
بحق الله ؟....
.4 همان مدرک , .142. ...قدترون عهودالله منقوصه فلاتفزعون و
انتم لبعض ذمم آبائکم تفزعون و ذمه رسول الله (ص ) محقوره والعمی و
البکم والزمن فی المدائن مهمله لاترحمون ولمنزلتکم تعملون و لا من
عمل فیها تعنون و بالادهان والمصانعه عندالظلمه تامنون... .
5. محمد بن مسلم شهاب الزهری در مورد وی نظرات مختلف
است مراجعه کنید به : معجم رجال الحدیث , 16.181, آیت الله خویی .
.6 تحف العقول ,
28....اولیس بدعائه ایاک حین دعاک جعلوک قطبا داروا بک رحی
مظالمهم و جسرا یعبرون علیک الی بلایاهام و سلماالی ضلالتهم راعیا
الی عیهم سالکا سبیلهم . یدخلون بک الشک علی العلماء و یقتادون بک
قلوب الجهال الیهم . فلم یبلغ اخص وزرائهم ولااقوی اعوانهم الا مادون
مابلغت من اصلاح فسادهم واختلاف الخاصه والعامه الیهم . فمااقل
مااعطوک فی قدر مااخذ و منک و ماایسر ما عمروالک فکیف ماخربوا
علیک...
7. دراین پیام علاوه بر مسائل حوزه , مسائل نظام وانقلاب نیز مطرح
گشته است . دست اندرکاران مجله , به خاطر ضیق نوشتار ناچار به گزینش
بودند واز آن جهت این سه محور برای سرمقاله انتخاب گشت که با حوزه
ارتباط مستقیم دارد. مجله در موارد گوناگون در حول و حوش آن سخن
داشته است .البته این محور, با زوایه دید مختلف و نیز باقی محورها,
دراین شماره و شماره های آینده مطرح شده و خواهد شد.این نوشتار
واقع قطره ای است از دریایی برون کشیده شده است .
8. مرجعیت و روحانیت , .153, مقاله مرحوم دکتر بهشتی در آن
مجموعه .
9. منسجم ترین چینش را آقایان حکیمی ها در کتاب پرارج الحیاه
آورده اند الحیاه , ج 2.149 به بعد و219 به بعد مبحث :الروادر و
الصادقون و نیزالعلماء.
10. برای روشن شدن بحث مطالعه آیاتی ازاین دست مفیداست : سوره
اعراف , آیات -88-75-66-60 ،127سوره قصص , آیات 28-20 سوره ص ,
آیه6 سوره صباء, آیه 34 سوره زخرف , آیه 23.
11. مراجعه شود به : خدمات متقابل اسلام وایران ,.614, شرح حال
آقا بزرگ حکیم و نیز ، سیاحت شرق , 163164, شرح حال مرحوم سیدمحمد
باقر درچه ای و عبدالکریم گزی .
11. یک مطالعه دقیق در مورد
استانداران و والیان زمان خلافت عثمان و موقعیت طبقاتی آنان و
مطالعه ای دیگر در خصوص استانداران و والیان برگزیده علی(ع) نکات
دقیقی در مورد جهت گیری حکومت علی (ع) بدست می دهد.
12. یکی از معضلات نظام روحانیت مساله لباس است .امروزه , در جامعه
ما، تقدس لباس، به جای (حرمت عالم) در ذهنهای مردم جای گرفته است و
ازاین ناحیه امکان هر نوع ضربه براعتبار و کیان روحانیت بوجود
آمده است . نظام روحانیت , بایداز طرق سالم به سلب (حرمت لباس) و
جایگزین کردن (حرمت عالم و روحانی) در ذهنهااقدام کند تا خود رااز
شر روحانی نمایان نجات دهد.
13. دراین ارتباط بسنجید کارهای ژرف عاشقان واقعی ولایت , نظیر:
علامه امینی , شیخ آقا بزرگ تهرانی , سیدشرف الدین عاملی , سیدمحسن امین و
... با گروهی هتاک به نام طرفداران ولایت گل مولایی !
14. تحف العقول , .242.
15. مرجعیت و روحانیت , .154.
16. الحیاه , ج 2.277 به بعد.
17. به خاطر همین خصیصه است که اینان در هر موردی که جنبه استدلال
و تفکر باشد با آن مخالفت می کنند. مخالفت اینان با عرفان و فلسفه و
عنادشان با ملاصدرا با ملاصدرا وامثال آن و حتی غوغا سالاریشان در
شهرهایی مثل قم و مشهد در مورد پیام امام به گورباچف - که امام وی
را به مطالعه کتب فلسفه و عرفان فراخوانده بود - همه ناشی از همین
خصیصه است .
18. به نمونه هایی ازاین فشارها و تاثیر آن در پاره ای ازافراد
را می توان در کتاب : توطئه شاه بر ضدامام خمینی، مطالعه کرد.
19. پاسخ به بداندیشان , .111.112.
20. مراجعه شود به سخنرانی یکی از روسای انجمن حجتبه در مورد
ارتش , کتاب : در شناخت حزب قاعدین , .211.
21.این از شعارهای اصولی انجمن حجتیه بود.
22. دراین مورد مراجعه کنید به کتاب : شریعتمداری در دادگاه
تاریخ توطئه شاه بر ضدامام خمینی .
23. اسناد لانه جاسوسی , ج 27.62.61, سند شماره 19.
24. مراجعه کنید به : خاطرات سیدابوالقاسم موسوی دامغانی و آیت الله
العظمی منتظری در کتاب : توطئه شاه بر ضد امام خمینی , 99 و 133 به
بعد.
25. در مورد کاربرد تکفیر مراجعه کنید به سلسله مقالات حربه تکفیر:
حوزه .
26. توطئه شاه بر ضد امام خمینی , .101.
27. در بین اینان جمله ای در خصوص این ایام شایع است که از عمق
فسادگرایی بینشان حکایت می کند.این قبیل افراد برای این که توجیه
شرعی برای فسادهای نامشروع خویش درایام مزبور داشته معتقدند که در
چنین ایامی (رفع القلم) است و هیچ گناه و زشتی مورد مواخذه قرار
نمی گیرد،بدین خاطر در حضور زنان و مردان برای ایجاد سرور و شادی
نمایشهای مهیج و مستهجنی ارائه می دهند که بازگو کردن آن نیز مایه
شرمساری است
28. بنگرید به سخنان سیدحسن قمی در مورداعمال و رفتار
حکومت اسلامی , در جزوه ای که از سوی وی در سال 1360, پخش شد.
29.مجله حوزه , در موارد مختلف و با عناوین گوناگون به این مباحث
پرداخته است و در مورد مسائل مربوط به روحانیت علاوه بر سلسله مقالات
مدیریت در حوزه ها، و مصاحبه با شخصیتهای فقهی , عناوینی از قبیل :
ساده زیستی , سیاست و حوزه های علمیه , روحانیت استمرار انقلاب ,
گرایش به تشریفات و رفاه زدگی و نظائر آن را در طول حیات خویش داشته
است .
30. مجله در شماره 24 در مقاله تحولی دیگر در فقه شیعه , اشاره
اجمالی به این خلط مبحث داشته است .
31.این مبحث در سرمقاله، بانگ رحیل , با تفصیل بیشتری طرح شده
است .
32. در مقاله، تحولی دیگر در فقه شیعه , به نمونه ای معمولی در
این مورداشاره شده است .