/يادداشت مسعود ده‌نمكي به بهانه قاچاق اخراجي‌ها/
وقتي روشنفكرها قاچاقچي مي‌شوند

مسعود ده‌نمكي در بخشي از يادداشت خود با اشاره به قاچاق «اخراجي‌ها3» در فضاي مجازي نوشت: ضمن تشكر از مردمي كه هوشيارانه با استقبال خود خار در چشم كوته‌فكران فرهنگي بودند، اميدوارم علي‌رغم اين اتفاق ترجيح بدهند فيلم را بر روي پرده سينما ببينند نه در سفره روشنفكران قاچاقچي!


«مسعود ده‌نمكي» كارگردان فيلم سينمايي «اخراجي‌ها3» در يادداشتي با عنوان «وقتي روشنفكرها قاچاقچي مي‌شوند» كه در اختيار خبرگزاري فارس قرار داده، نوشته است:
حالا كه روشنفكرنما‌ها تنها يك هفته پس از اكران فيلم اخراجي‌ها، نسخه قاچاق «اخراجي‌ها» را بر روي وب‌سايت‌ها گذاشتند، همان حس زمان تعطيل شدن نشريه شلمچه به دست مهاجراني را دارم. نشريه‌اي كه مظلومانه و به حكم يك آقازاده در پشت پرده و براي دلخوشي عالي‌جناب... تعطيل شد. آن هم به دست كساني كه شعارشان -تحمل مخالف- و - زنده‌باد مخالف من- بود!!! گرچه زمانه، انتقام اين ظلم‌ها را از اين آقا و آفازاده گرفت...
در آن زمان بين آن همه مدعي روشنفكري و اصلاح‌طلبي فقط مرحوم بورقاني بود كه به كار دولت اصلاحات در تعطيل كردن شلمچه اعتراض كرد و به قولي مردانگي از خود نشان داد و گفت اين كار با شعارهاي ما نمي‌خواند. خواستم به اين حضرات مثلا مخالف فيلم كه از نقد به رنگ پاشي و از رنگ پاشي به تحريم و از تحريم به قاچاق فيلم رسيدند بگويم اگر دين نداريد لا اقل آزاد مرد باشيد اما با خود گفتم اين‌ها اگر مرد بودند كه مخنث‌وار به ميدان نمي‌آمدند. اين‌ها كه حاضرند براي حذف رقيب، اقتصاد بيمار سينما را نابود كنند مگر مروت مي‌شناسند. يك مقدار سينمايي‌تر بنويسم. كار اين حضرات مرا به ياد فيلم گلادياتور انداخت. در سكانس فينال فيلم، گلادياتور بايد با خود شاه مبارزه مي‌كرد. شاه كه مبارزه مردانه را از قبل باخته مي‌ديد، دشنه‌اي مسموم در پهلوي گلادياتور فرو برد و بعد براي مردم دست تكان داد!!! و حالا اين حضرات پس از قاچاق كردن فيلم دم از پيروزي خواهند زد...
در زمان تعطيلي نشريه «شلمچه» توسط «مهاجراني» رفقاي انقلابي ما هم -كه مثل اين روزها در حالي كه دشمن بيدار بود و آن‌ها به سيزده بدر اسلامي رفته‌اند- فقط اين تعطيلي را نظاره‌گر بودند و سكوت پيشه كردند و راضي به اين ظلم شدند.
ماكياول مي‌گويد: براي بقا در محيط سياسي يا بايد در اردوگاه شيران باشي يا اردوگاه روباهان. اگر اين وسط باشي خورده مي‌شوي.
... و چون شلمچه در اردوگاه چپ و راست نبود به راحتي خورده شد.
و امروز همان مدعيان روشنفكري وقتي ديدند اخراجي‌ها در هر قسمتي كه ساخته مي‌شود گفتماني جديد براي مردم به همراه مي‌آورد و قواعد سياست‌بازي حضرات را به هم مي‌زند و به جاي ايجاد تقابل بين مردم آن‌ها را به هم دلي مي‌خواند و چون نان اين عقده‌اي‌ها در دعواي مردم و اخراجي بودن گروهي از آن‌هاست به تقابل جدي با سومين قسمت از اخراجي‌ها برخواستند.
تمام توان رسانه‌اي خود را در اين چند ماه به ايجاد فضاي تحريم «اخراجي‌ها‌3» مصروف كردند و در كمال ناباوري و حيرت وقتي ديدند كه مردم از هر قشر و گروه و عقيده و قومي در سالن‌هاي سينماهاي كشور به فريبكاري حاجي‌گرينف‌هاي امروزي و دغل‌كاري دباغ‌هاي مدرن مي‌خندند و در لحضات غمگين آن به مظلوميت جانبازان‌شان گريه مي‌كنند تاب نياورده و براي جلوگيري از يك تفاهم ملي و ثبت ركوردي تاريخي در حوزه فرهنگ ناجوانمردانه دست به قاچاق اخراجي‌ها زدند و با فيلمبرداري از روي پرده سينما و مانند تروريست‌هاي القائده و طالبان با درج يك بيانيه به اسم جنبش سبز در اول فيلم، آن را در اينترنت و سايت بالاترين قرار دادند. اين رفتار در پي اظهارات عقده‌اي‌وار مثلا يك منتقد در مصاحبه با بي‌بي‌سي عليه اخراجي‌ها قابل پيش‌بيني بود.
اما آنچه كه مسجل است اين است كه اين عمله‌هاي ناتوي فرهنگي گماشته اشراف فرهنگي پشت صحنه هستند. كساني كه تحمل ورود موفق نيروهاي انقلاب به حوزه سينما را ندارند آن‌ها شرافت يك رقابت سالم جوانمردانه را نداشتند وگرنه به فكر قاچاق فيلم و به صورت رايگان در اختيار عموم قرار دادن آن نمي‌افتادند. آن‌ها وقتي ديدند شعار تحريم‌شان رنگ باخته و ادامه استقبال مردم در سالن‌هاي سينما به بي‌آبرويي‌شان مي‌انجامد، با ايجاد فضايي دوقطبي سعي كردند پشت اعتقادات سياسي مردم سنگر بگيرند و با بازي با عواطف مردم به اسم جنبش سبز و ... مانع از حضور مردم در سينما‌ها شوند. اما ديدند مردم از طيف‌هاي مختلف سياسي وقتي وارد سينما مي‌شوند و حتي اگر با ذهنيت القا شده به تماشاي فيلم مي‌نشينند در پايان فيلم، سبز و قرمز و آبي يك دل شده و دروغ‌پردازي آنها برملا مي‌شود به وحشت افتادند. همانطور كه در ساخت اخراجي‌ها هنرمنداني با گرايشات مختلف سياسي براي يك مضمون و هدف مشترك كنار هم ايستادند تا اخراجي‌ها ساخته شد.
با اعلام آمار استقبال مردم، عوامل اين جريان يك رقابت دو قطبي خودساخته را باختند. آن‌ها بيشتر از اينكه از افزايش صفر‌هاي فروش اخراجي‌ها ناراحت باشند، از واقعيت‌هاي تاريخي ديگري وحشت دارند. از اينكه مجبور بودند هر سال در نقد‌ها و مطالب و سخنراني‌هايشان ‌بگويند اين فيلم خوب نيست و مردم آن‌ها را به حساب نياورده و راه خود را بروند. آن‌ها چهره زشت خود را كه پشت گريم روشنفكري پنهان كرده بودند در آينه اخراجي‌ها و استقبال مردمي از آن فيلم مي‌ديدند و براي فرار از اين حقيقت كه جايگاهي بين مردم ندارند آينه را شكستند. غافل از آنكه ننگ با رنگ پاك نمي‌شود. فكر كنيد با اين كار شما برديد و ركورد جذب مخاطب اخراجي‌ها را امسال زديد اما با وجدانتان چه مي‌كنيد؟ به تعبير حضرت علي: وجدان تنها محكمه‌اي است كه احتياج به قاضي ندارد.
ما در زمان جنگ مي‌گفتيم: چه بكشيم و چه كشته شويم، پيروزيم و حالا هم مردم اخراجي‌ها را چه در خانه ببينند و چه بر پرده سينما پيروزيم.
اما يك سوال باقي مي‌ماند. اگر قرار باشد براي حرف زدن ما امنيت نباشد، آيا تضميني براي امنيت حرف زدن ديگران وجود خواهد داشت؟ در پاسخ به اين سوال از دوستاني كه به من و يا فيلم محبت دارند مي‌خواهم كه در دفاع از من و يا فيلم هيچ كارگردان و يا فيلمي را به روش روشنفكرنماها مورد نقد قرار ندهند و از جاده انصاف خارج نشوند.
من از اينكه شما اين‌قدر عصباني هستيد و حاضريد به خاطر نابود كردن مخالف خود اين‌قدر به زحمت بيفتيد و چهره واقعي خودتان را رو كنيد خوشحالم. گرچه من از اول هم معتقد بودم كه شبه روشنفكران ما شناگران قابلي هستند كه اگر آب گيرشان بيايد ديكتاتور‌هاي خوبي مي‌شوند.
در اينجا ضمن تشكر از مردمي كه هوشيارانه با استقبال خود خار در چشم حسودان و كوته‌فكران فرهنگي بودند، اميدوارم علي‌رغم اين اتفاق ترجيح بدهند فيلم را بر روي پرده سينما ببينند نه در سفره روشنفكران قاچاقچي!
نشريه شلمچه بسته شد. نشريه جبهه بسته شد. فيلم فقر و فحشا آن‌گونه شد و با اخراجي‌ها اينگونه رفتار كردند. قطار تا حركت نكند سنگش نمي‌زنند و من خوشحالم كه پر و بالم را مي‌شكنيد. اگر سنگم نمي‌زديد، به كارم و زنده بودنم شك مي‌كردم. لازمه انقلابي بودن تحمل سختي‌هاست.
ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم
موجيم كه آسودگي ما عدم ماست